بخشی از جدید ترین مقاله استاد: خود را بشناسیم

دانلود جدید ترین مقاله استاد: خود را بشناسیم

جدید ترین مقاله استاد:

بسم الله الاعرف

خود را بشناسیم

۱- آنکسی را که می پنداری خودت هستی نیستی. تو آنی هستی که نیستی!

۲- تو همواره ضد خودی بی آنکه بدانی و بخواهی. پس ضد خود باش تا خود باشی

۳ اگر می پنداری که خوبی پس خوبی. ولی میدانی که نیستی!

۴- اگر می پنداری که بدی پس بدی! ولی میدانی که نیستی!

۵- تو نه خوبی نه بد! تو فقط آدمی که برتر از خوب و بد است ولی اسیر خوب و بد است.

۶ آنکه خود را برتر از دیگران می داند پست تر از دیگران است. میزانی بهتر از این در شناخت انسانها نیست.

۷ آنکه خود را مومن می داند بی تردید کافر است. آنکه خود را عالم می داند بی تردید جاهل است.

۸- خوب و بد هیچ یک دارای حقی برتر نیست اين دو بدون یکدیگر ممکن نمی شوند همچون کفر و ایمان! اين دوگانه های متضاد جمله نهاده های الهی در نفس بشرند. آدمی بواسطه تجربه اين دو و از ورای رابطه دیالکتیکی این اضداد در نفس ناطقه انسان است که بسوی حق تعالی می یابد. و لذا انسان کامل در نظر عامه مردمان اسوه اشد خوبی و بدی است در حالیکه او مظهر حق است و در ورای نیک و بد زیست می کند.

‎٩-‏ خوبیهای تو در چشم دیگران همان بدیهای توست و بالعکس!

‏۱۰- تو هرگز خود را نخواهی شناخت زیرا “خود” یک ایده موهوم و سیال است که هر دم به رنگی درمی آید و جلوه می کند. و لذا گاه مجذوب خودی و گاه منفور!

‏۱۱- درک و تجربه خوب وبد در نفس ناطقه انسان برای آن است که آدمی از اين میانه برخیزد و از خود فرارود و جان خود را از اين جنگ بی پایان بین نیکی و بدی برهاند.

‏۱۲- سیرت تو هر لحظه در حال تغفییر است همانطور که صورت تو در آنینه! پس واقعیتی جز تغییر و رفتن نیست! پس بفهم که چیست که تو را تغییر می دهد و با خود می برد. بفهم که به کجا برده می شوی! بفهم که راه کیست!

‏۱۳- آنکه تو را با خود می برد الله است که تو را به قلمرو الله اکبر می کشاند. اینست خود تو! پس خود تو همان خداست که هیچوقت نمی توانی به چنگش آوری و مرید خود کنی! پس مریدش باش! ولی نمی توانی! و اين را بخواه و لحظه ای دست از اين دعا برندار تا به خود برسی یعنی به خدا!

‏۱۴- آنچه که توهم و خرافه ای بنام “خود” را در تو ایجاد کرده و همه عمر بازیچه و باطلت می سازد صورت دانماً در حال تغییر و تباهی توست که عاقبت در خاک از تو پاک می شود و هیچ باقی نمی ماند. پس تو نیستی و آنکه هست خداست که در طی مدتی که عمر نامیده می شود از خاک تو می گذرد. تو خاکی و بس! که این خاک را هم او آفریده است. پس تو هیچ نیستی! این حقیقت را بفهم و بپذیر و ذکر خود ساز تا از هر چه شر و وهم و فریب و بدبختی و ظلم نجات یابی!

‏۱۵- تنها راه نجات تو از شر خودت فهم تو از خود توست. نور این فهم نیز امام توست و امام کسی است که خود را به تمام و کمال فهمیده و نیستی خود را یافته و از خود فنا شده است.

‏۱۶- انسان پاک کسی است که جز ناپاکی در خود نمی بیند. انسان برتر کسی است که پست تر از خود نمی شناسد. آنکه خود را پاکتر و برتر از همه می داند خود شیطان و دجال است.

‏۱۷- انسان خوشبخت و راضی کسی است که از خود رهیده و به خودآ رسیده باشد یعنی به خدا! این «آ» همان نورفهم است.

‏۱۸- هیچوقت خود به خودی خود نمی تواند خود را فهم کند و خودآ گردد الا اينکه در پرتو نور یک انسان خودآ به مثابه امام قرار گیرد.
……
……

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*