سفسطه سال نو !
در ھمه کشورھا و فرھنگهای جهان جشن ھای سال نو دارای جنون و مالیخولیائی فزاینده است و آدمی متحیر است که آنهمه غوغا و ھیاھو و عربده و رقص و جشن و مستی و تجمع برای چیست.
براستی این واقعه یکی از مصادیق بزرگ و جهانی «اینهمه غوغا برای ھیچ» است. ماجرای سال نو ایرانی ھم از ھمین قبیل است. اینکه کره زمین یک دور کامل را بر مدار خورشید چرخید چه ربطی به آدم پیدا می کند که اینقدر شور و شعف دارد و عربده می کشد و بخودش تبریک می گوید و جایزه می دھد.
فقط در چنین ایامی است که بهتر می توان ھویت کودکانه و نابالغ عامه مردم را شاھد بود که به چه چیزھائی دلخوش دارند. دلخوشی مضحکتر از آن این مراسم کودکانه و ھیچ و پوچ و مضحک چهارشنبه سوری و ھفت سین و امثالهم است که چقدر آدمها را نفله و کور و کر و چلاق می کند و چه عقده ھا و حقارت ھا که برنمی انگیزد. گوئی فقط برای تحقیر فقراء در قلمرو فامیل تدارک شده است.
دیوانه وار پانزده روز تمام مرتباً ھمدیگر را دیدن و بوسیدن و تبریک گفتن و… فقط در چنین نمایشی می توان باطن پوچ و مضحک ملی گرائی و نژادپرستی را به تماشا نشست.
عجب است که بشری که ھمه اموراتش را با عقل و علم حل و فصل می کند و خود را اینگونه عالم و نابغه می خواند تن به این مراسم توخالی و مهمل و جاھلانه می دھد و یک خود-مسخرگی ملی را به نمایش می گذارد و چه ھزینه ھای کمرشکن که برای این جهل خود نمی پردازد. بهار و طبیعت امر حقی است ولی چه ربطی به این مسخرگیها دارد.
وای از جهل مرکب انسان مدرن! وای از ملت پرستی!
دائرةالمعارف_عرفانی جلد پنجم فلسفه_فرهنگ_و_جامعه خودشناسی_فرهنگی