١۵ -آنگاه که حب جان و نان و نام و ھمسر و فرزند و دوستان از تو رفته باشد حب چیزی رخ می نماید که ھمو براستی مستحق حب است و آن خود دل است .
١۶ -آنگاه که دل از ھمه چیزت کندی دل می شوی: دل شده! چند صباحی ھم برای خود دل باش نه میهمانان حرامی و شقی و دل نشناس دل .
١٧ -چه عیبی دارد که مدّتی ھم فقط بخاطر خود دل زندگی کنی و اھل دل باشی نه گل .
١٨ -آنگاه که ھمه از دل رفتند خود دل در تو رخ می نماید و دل از ھمه می برد .