چگونه تفکر می میرد؟
تفکّر یک عمل و اقدام نامرئی و باطنی است و مثل ھر کار دیگری مستلزم توانائی است که آنرا قدرت تفکّر می نامند.
و اما قدرت تفکّر نیز مثل ھر قدرت دیگری برخاسته از تغذیه ویژه ای می باشد . براستی آیا غذای مخصوص فکر چیست ؟
بدون شک آن نظریه مضحکی که تا حدود قرن اخیر بر اذھان مضحک فرمان می راند در حال انقراض است و دیگر نمی توان گفت که برای فکر کردن و درست و عمیق و بکر اندیشیدن بایستی پروتئین و ویتامین و فسفر کافی مصرف کرد زیرا در اینصورت ھمه نوابغ می باید از طبقات اشراف و شکم گنده برخیزند .
بنظر ما تفکر فقط یک غذا دارد و آن ھم چیزی جز شهامت نیست . آنچه که مانع فکر بکر می شود ترس است در انواع و درجاتش : ترس از جان و نام و نان و ناکامی و شکست و رسوائی و بی خانمانی و… و حتّی ترس از جهنّم . زیرا آنچه که ھمه را به جهنّم می رساند سودای بهشت و ترس از جهنم است .
به ھمین دلیل ھمه معارف بکر و توحیدی در فراسوی خیر و شر و بهشت و جهنّم قرار دارند .
آنچه که بطرزی جادوئی مغز و دل انسان را به رکود و خفقان و عقیم شدگی و مرگ می کشاند ھمانا «ترس»است و اینست که علی(ع)، ترس را بزرگترین گناه نامیده است .
آنچه که بقول علی(ع) در بیان «چهارموت اراده» می فرماید : آنچه که از ترس جان بدتر است ترس از فقر است . و آنچه که از ترس فقر ھم بدتر است ترس از نام و آبرو و اتهام و اعتبار است و بدتر از ھمه این ترسها نیز ترس از تنهائی و بیکسی و یکه شدن در جهان است .و این ھمان ترس از حضور خدا درخویشتن است و علّت خداگریزی بشر است .
پس فائق آمدن بر این چهار ترس بزرگ به مثابه ورود بر چهار جهان اندیشه و معرفت و علم و حکمت و اسرار جان و جهان است .
آنچه که تفکر را می میراند ترس از نابودی در انواع و درجات است . لذا ایمان به خدا و حیات پس از مرگ ، حداقل نیاز انسان به تفکر است . اینست که قرآن کریم فقط مؤمنان واقعی را اھل تعقّل و تفکر می داند و فقط آنان را امر به تفکر کردن می کند . فکر حقیقی محصولی از ایمان در درجاتش می باشد .
بنابراین بزرگترین کوره امتحان ترس و شهامت که می تواند مولّد بزرگترین اندیشه ھا باشد و یا اينکه بکلّی تخم اندیشه را بسوزاند ، ترس حاصل از شرایط خفقان و سانسور و دیکتاتوری فکری است .
اینست که نابترین افکار تاریخ ایران و اسلام در دوران حمله و حاکمیت مغول به عرصه ظهور می رسند و عالیترین عرفانها پدید می آیند .
پس اھل فکر و معرفت ھرگز شرایط خفقان و سانسور را لعنت نمی کند و بلکه از چنین شرایطی عالیترین مکاشفات را بعمل می آورد .
آنچه که در عصر آزادیها گفته و نوشته می شود عموماً تکرار گفته ھای دیگران است و یا عربده و فحاشی و تهمت است و دروغ .
آزادی بیان عرصه تباھی و فلاکت در ذات زبان است .
تفکر تنها فعالیتی است که در دوران خفقان یا می میرد و یا به حق میرسد . فکری ھم که در دوران خفقان بمیرد در دوره آزادیها چیزی نمی آفریند و بلکه دیگران و افکار بزرگان را می میراند . آنچه که در خفقان می میرد فکر نیست بلکه اراده بقدرت ّحرافی است . فکر بکر محصول شهامت در دوره اشدّ ترس و خفقان است و فکر بکر، محصول فقر و تنهائی و جانبازی است . بیمه ھا ھرگز فکری پدید نمی آورند و بلکه بزرگترین دشمن فکر ھستند .
بقول معروف کشور سوئیس حدود پنج قرن اخیر را تماماً در صلح زیست و فقط ساعت را اختراع کرد که آنهم بواسطه یک آلمانی بود .
صلح و آرامش و امنیّت و شکم سیری و آزادی برای ھر چه که مفید باشد برای تفکر، مرگبار است .
ّ تفکر محصول عشق به فنا و فنا پیمائی است .
اینست که عرفان را مکتب اصالت فنا نیز نامیده اند .
زیرا آنچه که انسان ، فنایش می نامد ھمان خداست . بمیزانی که انسان روی به فناست فکرش فعّال است .
کسی که از جان و نام و نان و تنهائی اش می ترسد نمی تواند فکر کند فقط خیال می بافد و آرزو می تراشد و جز به فریب دیگران نمی اندیشد .
ذات اندیشه ، شهامت و اراده به فناست . آنچه که عالم بقا را به ادراک می کشاند فناجوئی است .
مطالعه زندگانی ھمه نوابغ علمی و دینی و عرفانی و ادبی و ھنری نشان می دھد که اسوه ھای شهامت و دلیری به معنای واقعی کلمه بوده اند که البته ربطی به ماجراجوئی ندارد که محصول شکم سیری و حماقت است .
و نیز اینکه حماقت ھم ذاتی جز ترس ندارد .
حرف آخر اینکه ما طرفدار خفقان و دیکتاتوری و سانسور نیستیم بلکه خواستیم نشان دھیم که قدرت تفکر را ھیچ قدرتی نمی تواند مهار کند و اعدام نماید یعنی امکان رشد انسان در ھیچ شرایطی از بین نمی رود و بلکه در شرایط شاقه نابتر و عمیق تر می گردد . و این به معنای عدالت و بلکه لطف خداست که ھیچکس نمی تواند انسان را گمراه نماید و به لحاظ روانی به قتل برساند .
اشدّ نور از اشدّ ظلمت بر می خیزد . اشدّ آزادی فکر از اشدّ اسارت و خفقان بیرونی بر می خیزد . آزادی روح انسان در قید و بند ھیچ جبری نیست . آنچه که به اسارت می افتد نفس اماره و جاھل و ھوسباز بشر است .
آنچه که به بند کشیده می شود حماقت است .
بزرگترین نوابغ قرن بیستم اروپا تحت خفقان آلمان ھیتلری پدید آمدند .
ھمانطور که تنها جهش فرھنگی و معنوی انقلاب ما در دوران ھشت سال جنگ تحمیلی رخ نمود .
ما طرفدار جنگ نیستیم ولی زندگی یک جنگ بی امان است و ھر که از آن بگریزد نفله و تباه می شود .
آدم بزدل حتّی ثروتمند ھم نمی شود تا چه رسد به دانشمند .
در دوران صلح فقط می توان اسلحه ساخت . فقط در دوران جنگ است که فکر بکر پدید می آید ، فکرصلح و اتّحاد با جهان !
کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد اول فلسفه تعلیم و تربیت خودشناسی اخلاقی استاد علی اکبر خانجانی