اعتقاد و تمدن – مقاله 19 خودشناسی دینی
اعتقاد از «عقد » به معنای عهد و پیوند و وفا به چیزی است . و این اساس همه ارزشهای انسانی است و اصلا مهم نیست که موضوع اعتقاد چه امری باشد .
به همين دليل مثلا يك كمونیست یا نیهیلیست متعهد در عمل و خلق و خویش مسلمانتر از يك مسلمان (موروثی) غیر متعهد است .
بزرگترین و زیباترین ارزش اخلاقی هر کسی در جامعه همان «وفا» است و شاید وفا اساس همه ارزشهای اجتماعی دیگر باشد .
و اما وفای بیرونی برخاسته از يك وفای درونی انسان به چیزی در خودش و با خودش می باشد . و این همان عنصر اعتقاد است که جهانی ترین ارزش بشر است و فراسوی اعتقادات قرار دارد و در عین حال حق هرنوع اعتقادی را هم ادا می کند.
بدون تردید موضوع مورد اعتقاد هر چه که پایدارتر باشد آن اعتقاد هم ریشه ای تر ولذا صفات برخاسته از معتقدش هم انسانی تر و باوفاتر است. باید بدانیم که وفا در قلمرو روابط اجتماعی همان اصل و اساس مدنیت به معنای گردهمائی بشر است.
پس اين يك اصل صرفأ اعتقادی خاص نیست و يك اعتقاد جهانی و مدنی است. موضوع مورد اعتقاد هر چه که غیر دنیوی تر ومعنوی تر باشد معتقدش هم با وفاتر و لذا متمدن تر و قابل اعتمادتر است .
بنابر این اعتقاد به رفاه يا علم و تکنولوژی نمی تواند عهد و وفائی پایدار پدید آورد زیرا هر روزه صورت و مفهوم رفاه و قوانین علمی و فنی در حال تغيير و ابطال است .
بنابراین اعتقاد علمی یا فلسفی هرگز مولد عقد و عهد و وفا نمی تواند بود . و کلا اعتقاد به امور ذهنی که همواره دستخوش تئوریها و علوم و فنون گذرا و باطل شونده است ،
قادر به معتقد ساختن یعنی متمدن نمودن و انسان نمودن نیست. یا اعتقاد به آزادی نمی تواند اصولا اعتقاد باشد زیرا آنچه که امروز ، آزادی فهم می شود فردا اسارت است.
اعتقاد به چیزی که هر چه بیشتر از دسترس تغییر و تبدیل و کون و فساد خارج باشد پایدارتر است . حتى اعتقاد به عشق هم نمی تواند معتبر باشد زیرا هر لحظه به نفرت می کشد .
فقط اعتقاد آنهم باور قلبی به خداست که مولد عهد و وفائی جاوید است و مولد رابطه و تمدنی انسانی . باور به هستی کسی که نیست مولد جاودانگی است .