ترک عادت
گفته می شود که ترک عادت موجب مرض است این یک توهم و جهل عمومی است که حاصل قضاوتی سطحی و عجولانه می باشد .
بزرگترین ترک عادت جبراً با مرگ حادث می شود که بنیاد همه امراض را بر می اندازد .
ترک عادت نه تنها موجب مرض نیست بلکه موجب ظهور و بروز و برون افکنی امراض است و به امراض امکان خودنمایی می دهد و امراض را از مرحله نهفتگی به ظهور می رساند که برخی از امراض در این عرصه بکلی ریشه کن می شوند و برخی دیگر به صاحبش اخطار می دهند تا در علاجشان چاره ایی کنند .
همانطور که اصولاً امراض در مرحله خودنمایی به عرصه برون افکنی رسیده و در ذات خود شفابخش می باشند . فقط امراضی که بواسطه عادات و مسکن ها غل و زنجیر شده و در وجود فرد خفه گشته اند و مجال بیان ندارند به ناگاه بصورت مرگهای آنی برون افکنی می شوند .
تجربه درمان اعتیاد به مواد مخدر نیز نظریه ما را اثبات می کند همانطور که هیچ معتادی در جریان ترک اعتیادش نمرده است .
آنچه که به انسان در ترک عادات تلقین ترس تا سر حد مرگ و نیستی می کند ترک یک جهان و هویت بغایت ظلمانی است .
هوش و روان آدمی و نیز اعصاب و ارگانهای حیاتی اش بواسطه انواع عادات زندگی دچار کرختی و مدهوشی و نسیان می شوند و روح انسان را از هوشیاری مبرا می سازند و دشمن خود – اگاهی بشرند .
به همین دلیل امام صادق می فرماید « براستی که تقوا همان ترک عادات است » در واقع اگر تقوا همان راه و روش تربیت نفس و تقرّب الی الله است پس عادتها غل و زنجیری بر دست و پای وجدان بشرند .
نفس ادمی غریزتاً عادت طلب است و این همان راحت طلبی جانوری اوست .
عادات ما عرصه تغییر ناپذیری ماست و اگر انواع مواد مخدر و روان گردان بعنوان مهلکترین عادتهای بشر خودنمایی کرده اند و عرصه ظهور همه مفاسد و تباهی بشرند بدان دلیل است که هوش و عقلانیت را در بشر می میرانند .
با ترک هر عادت هر چند کوچکی در زندگی روزمره شاهد انقلاب بزرگ در احساس و اندیشه خود هستیم .
کل احکام دین خدا به مثابه انواع و درجات ترک عادات هستند و اگر مرگ دوستی و فکر درباره مرگ یکی از بزرگترین عبادات محسوب می شوند بدان دلیل است که خود مرگ آستانه ترک همه عادات است .
و کسی که در حیات دنیا اهل ترک عادات نبوده باشد با مرگش براستی به قلمرو نابودی سقوط می کند .
به همین دلیل آنهایی که هرگز تمرین ترک عادت ندارند در قبال حوادث زندگی ترسوتر و هراسان ترند .
ترک عادت قلمرو شجاعت بشر است .
ارزش احکامی مثل نماز و روزه و زکات اساساً از این منظر کاملاً محسوس است .
عادتها بستر پروار شدن کفر بشرند .
خداوند در قرآن حتی نماز سهوی یعنی نمازی که تبدیل به عادت شده از نشانه های دروغ و دشمنی با دین خوانده است .
وقتی نماز از روی عادت کافرانه است وای بر مابقی اعمال بشری.
کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد اول فلسفه تعلیم و تربیت خودشناسی اخلاقی اثر استاد علی اکبر خانجانی