۱۰۴- به طور نمونه فردي كه يك آدم شديداً عافيت طلب و بچه ننه و گريزان از هر وظيفه و مسئوليت و اطاعت بود در روياروئي با آثارمان به ناگاه احساس خدائي يافته و به اين نتيجه رسيده كه همه عالم و آدم بدند و كافرند و او برگزيده خداست و بايد دست از همه مسئوليت ها و وظايفش بكشد و گوشه گزيند تا خداوند از آسمان رزقش را نازل كند. اين آدم در اين راه به جنون و مطروديت كامل از عيال و خانواده اش رسيد. تا بالاخره در تماسي به خودش آمد و توبه كرد و بر اين شيطان زدگيش بيدار شد. اين آدم در اندك مدتي به غايت آمال نفسانيش رسيد و قيامتش برپا شد. بدان كه از جمله ويژگي اهل ذكر نيك بيني نسبت به خلق است و نه بدبيني و احساس برتري! اگر خود برتربين شدي بدان كه در تسخير شيطاني! ما خدا نيستيم بلكه بايد خاشع ترين بندگان باشيم!
۱۰۵- اين احساس الهي كاملاً بر حق است زيرا روح يافته است و براي نخستين بار احساس آدميت و شرف يافته است ولي به جاي اطاعت از معارف و تقواي الهي كل قدرت روحي خود را به خدمت بولهوسي گرفته و روحش را به شيطان معامله مي كند. يعني براي نخستين بار ايمان يافته است پس طبق كلام مكرر خدا در كتابش بايستي از خدا و رسول و اولياي امرش اطاعت كند ولي مريد نفس خود مي شود و هر كه مريد نفس خود شد مريد شيطان مي شود و به ظلم عظيمي مي گرايد. اطاعت بي چون و چرا در اينجا مفهوم مي شود! ولي بسياري «به كرم خدا مغرور شده و به جهنم مي روند» قرآن- و عجبا كه اكثر اين دريافت كنندگان روح و ذكر، از مستضعفترين و ناتوانترين و بي هويت ترين و مظلومترين و بي اراده ترين افراد هستند كه به ناگاه تبديل به غولي آدمخوار مي شوند اگر تقوا پيشه نكنند و مطيع امر حق نگردند تا روح خلاق شده و اسماء الله تبديل به صفات و حكمت و عرفان شود و فرد را به لقاء الله برساند. ولي بدان كه هدايت و ضلالت از آن خداست و خداست كه مي داند چه كسي مستحق هدايت يا گمراهي است. كار انبياء و اولياء و اهل ذكر فقط رسانيدن روح و ذكر به مردمان است و بس.