عرفان و قرآن
در قرآن بوضوح از عارفان سخن رفته است و آن « اصحاب اعراف » هستند که بر صراط المستقيم فراسو و بین بهشت و دوزخ در حرکت بسوی پروردگارند و لذا مقامی ورای خیر و شر دارند که همان مقام توحید است و لذا سخنان عارفان در آن واحد از منظر ثنویت دارای دو مفهوم کاملا متضاد است و این همان معنای وحدت اضداد در حکمت عرفانی می باشد.
علاوه بر این در چندین آیات ، خداوند مؤمنان را دعوت به تفکر در نفس خودشان نموده و خواندن کتاب نفس را مطرح می کند که همان خودشناسی می باشد .
بنابراین برخی شک و شبهه درباره عرفان که گوئی امری خارج از دین و قرآن و اسلام است بی معناست .
و اصلا حقيقت « ام الکتاب » در قرآن چیزی جز کتاب معرفت نفس نیست که اصل و اساس اسرار و حکمت های قرآنی می باشد و لذا خداوند فقط حاملان و خوانندگان این کتاب ( ام الکتاب ) را لایق تأويل آيات قرآنی می داند .
زیرا قرآن هم چیزی جز محصول قرائت محمد (ص) از نفس خودش نیست و تمامأ حاصل ( اقرأ …) می باشد.
بنابراین فقط عارفان قاریان حقیقی قرآن هستند و اسرارش را می یابند و همچون امامان ( اصحاب اعراف ) لايق تأويل قرآن می باشند و به مثابه قرآن ناطق هستند .
به همین دلیل بسیاری از عارفان بزرگ ما اصلا سواد نداشتند و قرآن را ناخوانده می دانستند . همانطور که پیامبر اسلام نیز فرموده که « فقط رهروان خودشناسی به حقایق دین من می رسند …» و حقایق دین محمد همان قرآن است.