۳۳۴- همانطور که دوست داشتن کسی بدلیل مقام و ثروت و قدرت و کرامت و سخاوت و رحمتش عین نیاز و دریوزگی است و نه محبت و عشق. خداپرستی از طریق صفات هم عین همین مسنله است. که شرک و خودپرستی است. «اکثر مردمان هوای نفس خود را خدا می خوانند…» قرآن-
۳۳۵- به همین دلیل است که ما مذاهب غیر امامیه را جملگی شرک می دانیم و بلکه فرقه های امامیه را هم که از این مذهب جز اسمش را حمل نمی کنند و امامان را واسطه و دلال بین خود و خدا قرار داده اند شرک می دانیم. امام عرش خدا و محل حضور و ظهور حق است و برای کسی که امام زنده دارد خداوند جز در او شناخته و پرستیده نمی شود و جز از زبانش سخن نمی کند و جز از دستش رحمت و برکت و هدایت نمی یابد. اين بدان!
۳۳۶- اینست که بزرگترین موضوع شرک شیعیان خدای ذهنی مستقل از وجود امام زنده است که در مقابل امام قد علم می کند همانطور که در صدر اسلام در واقعه جمل و نهروان رخ نمود که کتاب را بر علیه امام که کتاب ناطق بود بکار گرفتند و هوای نفس خود را خدا نامیده و بدان حمایت بود که امام را کشتند پس آن خدا نام مستعار ابلیس بود. بدان!
۳۳۷- «خداوند وعده کرده که مومنانی را که به مقام صلح در عمل رسیده اند جانشین خود در عالم ارض نماید همانطور که با مؤمنان پیشین چنین کرد تا آن دینی را که موجب رضای خداست برایشان ممکن و سهل نماید و خوفشان را به ایمنی تبدیل سازد تا بپرستند مرا بی هیچ شرکی…» نور-۵۵ در اين آیه نیز خداوند با دو ضمیر من و او سخن می فرماید: او (خداوند) وعده کرده که… تا بپرستید مرا… اين دو یکی خداست و یکی امام. خداوند به ظاهر غایب است یعنی «او» است و امام هم حاضر است یعنی «من» است. در برخی آیات هم بسته به طرح مسائل ویژه ای اين من و او جایشان عوض می شود. چرا که جانشین یکدیگرند.