جدیدترین مقاله استاد: گناهی نابودکننده

 

گناهی نابودکننده

بسم الله الرحمن الرحیم

گناهی نابودکننده

در دین مبین اسلام و نیز در همه فرهنگهای مذهبی، دروغگوئی و ریاکاری بزرگترین گناه و جرم اخلاقی محسوب شده است تا آنجا که خداوند در کتابش بارها بر دروغگویان فریاد آورده است که: وای بر دروغگویان! که در چند مورد دیگر هم فریاد مشابهی وجود دارد: وای بر کم فروشان – وای بر نمازگزاران ریائی! که این دو مورد هم انواعی از دروغگوئی است زیرا انسان کم فروش در حقیقت به مشتری خود دروغ می گوید و نمازگزار ریائی هم رسماً به خدایش دروغ می گوید! پس همه فریادهای خداوند در کتابش مخاطبی جز دروغگویان ندارد. و در روایات منسوب به رسول اکرم و ائمه هدی نیز دروغگوئی مادر همه گناهان محسوب شده است و تنها گناهی است که حتی ایمان را زائل می سازد یعنی دل را کافر می کند. پس براستی خیانتی بزرگتر از دروغگوئی نیست که انسان دروغگو نسبت بخودش مرتکب می شود زیرا ایمان و احساس امنیت الهی خود در جهان را از دست میدهد و چه ضرر و خیانتی برتر از این ممکن است زیرا انسان دروغگو نه تنها ایمان و اعتماد خود به جهان هستی و خدایش را از دست میدهد بلکه اعتماد همه اطرافیان و دوستانش را از دست می دهد. و چه گوهری گرانبهاتر از اعتماد است. آدمی بایستی همه عمرش را وقف کند تا شاید اعتماد احدی را نسبت بخودش جلب نماید تا با وی دوستی کند. پس دروغگوئی نابودکننده دوستی نیز هست. بنگر کسانی را که احدی از افراد خانواده و فامیلش باورش ندارند. او موجودی گمگشته و تک و بیکس در برهوت است که نه بخودش اعتماد دارد نه کسی به او اعتماد دارد زیرا نخستین اعتمادی که بواسطه دروغگوئی از بین می رود اعتماد آدمی بخودش می باشد یعنی کسی که نه حرفها و ادعاها و نه باورها و اندیشه و احساسات خود را می تواند باور کند. آیا چنین موجودی را می توانید تصور کنید؟ آیا موجودی بدبخت تر و نابودتر از او ممکن است: پس وای بر دروغگویان! بقول نیچه: مهم نیست که به من دروغ گفتی بلکه مهم اینست که دیگر باورت ندارم!

آدم دروغگو به معنای حقیقتی کلمه یک آدم عوضی است یعنی خودش نیست. یعنی اصلاً نیست! نابود است! پس وای بر دروغگویان!

و اما سرچشمه همه دروغگهای آدمی یک دروغ عمومی و جهانی است بنام “من”! آدمی برای اثبات من و منیت های خود است که دروغ می گوید٬ ریا می کند٬ مکر می ورزد و خدعه می کند و…! و این “من” اسم مستعار ابلیس در بشر است. زیرا هیچکس خودش نیست بلکه اوست! یعنی “من” هرگز حقیقت وجودی ندارد و لذا هر که آنرا ادعا نموده و در

جهت اثباتش تلاش کند بسوی نابودی میرود زیرا “من” نابوده است یک هویت ابلیسی و موهوم است.

اینست که اساس و محور دین داری بشر، تقواست یعنی پرهیز و برحذر بودن از خود و منیت خود! که غایت این تقوا حصول “او” و هویت الهی در خویشتن است یعنی تجلی یا من هو: ای آنکه اوئی! و این شعار در سرلوحه عرفان اسلامی قرار دارد که انسان را از ابتلای به دروغ و توهم و ابلیسیت نفس مصون میدارد. یعنی از نابودی حفظ می کند.

و اما منطق ابلیس “من” همانا دروغ مصلحتی است که مصلحت همه دروغگویی ها و تقدیس هر دروغی است. هر که این منطق را از وجدان و اندیشه خود براندازد در حقیقت وجود خود را ابلیس زدایی کرده است.

علی اکبر خانجانی 1401/01/22

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*