دیدگاه علی (ع) دربارۀ زن
از میان مردان خدا هیچکس رک گوتر از علی (ع) نبوده است . از جمله نظریات آن حضرت دربارۀ زن است :
هر آنچه که برای مرد نیکو است برای زن زشت است …
عقل زن ناقص و ایمانش ناتمام است …
غیرت و حسد زن نسبت به مرد از کفر اوست … .
در ضمن این حقیقت را نیز باید به یاد آوریم که همسر علی(ع) زنی چون فاطمه بوده که اسوۀ کمال زن است و همسر دوم ایشان نیز زنی دیگری به نام فاطمه است که او نیز دست پروردۀ همسر اول اوست که وی قبل رحلتش به عقد علی در آورد .
یعنی علی این سخنان را دربارۀ زن، از روی تجربه اش با کامل ترین نمونه از زنان تاریخ بر زبان آورده است. یعنی این نظریاتِ علی در باب زن حاصل تجربه ای تلخ و ناکام از زناشویی نبوده است .
هر چند هم اگر همسر علی بدترین زن هم می بود باز هم تفاوتی نمی کرد و او حقیقت را از ورای خیر و شرِّ نفس خویش بر زبان می راند .
این حقایق دربارۀ هویت ذاتی زن بیانگر این واقعیت است که زن در همه حال و در هر مرحله از دین و معرفت برای حفظ سلامت و عزت و ایمانش بایستی تحت ولایت یک مرد باشد و این واقعیت را بیش از هر چیزی تجربۀ تاریخی به ثبوت رسانیده و همه زنان خردمند نیز بر این امر واقفند و در نزد خود اعتراف دارند و درست به همین دلیل هرگز بدون ولایت وجودی یک مرد احساس امنیت نمی کنند حتی زنان بدکاره و فاسد نیز محتاج ولایت مردی تبهکارند .
تجربۀ زندگی تراژیک عایشه همسر مؤمن و فقیه و حکیم رسول خدا سند دیگری بر این حقیقت است . زیرا زن اگر تمامیّت اراده و نفس خود را تحت ولایت واحد یک مرد قرار ندهد خواه ناخواه به انحراف کشیده می شود زیرا محتاج مردی دگر خواهد بود درست به همین دلیل خداوند در کتابش برای القای ولایت مرد بر زنش در مرحلۀ نهایی به روشهای تهدید و تعزیر متوسل شده که غایتش طلاق است زیرا برای زن تنبیهی باز دارنده تر از طلاق نیست چون وی را از چشم همه مردان می اندازد و لذا مجبورش می سازد تا خود را با پذیرش حقارت تحت ولایت مردی در آورد که این عذاب عدم پذیرش ولایت با محبت است .
و اما آنچه که زن مدرن را به غایت وقاحت و بردگی کشانیده و مبدل به بی ارزش ترین کالای سکسی در بازار ساخته است همان امری است که علی بدان اشاره دارد یعنی غیرت و بخل و رقابت زن نسبت به مرد و میل به برابر شدن با او و بدینگونه زن مدرن مبدّل به بی اراده ترین موجود عالم گشته است زیرا نه مرد است و نه زن .
و این همان عقیم شدن اراده و عقل و ایمان اوست و نیز زنانگی او . ناقص بودن عقل و ایمان و ارادۀ زن که او را اسوۀ بولهوسی ساخته است بدان دلیل است که در خلقت ازلی از وجودِ آدم خلق شده و در واقع مخلوقِ مرد محسوب می شود و در خلقت معنوی اش نیز مخلوق نگاه و محبت مرد است لذا برای حفظ وجود خویش بایستی تحت ولایت مردی باشد که به او وجود بخشیده است در غیر این صورت اراده ای ندارد و بازیچۀ نگاه های هرزه است .
در کلّ تاریخ بشر فتنه ای جهنمی تر از آزادی و برابری زن پدید نیامده است .
این همان نجوای ابلیس در گوش حوا می باشد که وی را از میان آنهمه نعمات و میوه های بهشتی فقط متوجۀ همان یک میوۀ ممنوعه ساخت .
آزادی زن فقط آزادی برای منکرات است . این امر را تجربۀ زنِ مدرن اثبات کرده است .
زن از آزادی خود هرگز در جهت خیر و صلاح و رشد خود استفاده نکرده و نمی کند . اگر مرد مدرن این حقیقت را باور نکند و زن مدرن هم دست از آزادی نکشد نسل بنی آدم منقرض می گردد . آزادیزن جز به کار اسارت او نمی آید .
زن دو صد چندان بیش از هر مرد احمقی در کامل بودن عقل خود تردیدی ندارد و همین امر دلیل کافی بر نقص عقل اوست .
غایت کبر و انکار زن در قبال مردی است که او را دوست می دارد و این نیز دلیل کافی بر ناقص بودن ایمان اوست .
و همینکه زن عموماً محبت هر مردی غیر شوهر خود را باور دارد و ترجیح می دهد دلیل کافی بر این نقصِ عظیم و حقانیّت امر تنبیه و تعزیر در حکم الهی نسبت به زن است تا او را از تباهی مصون دارد .