حقیقت اینست که حتی کمونیست ها و ملحدین هم بکلی از دین بی نیاز نیستند لااقل به هنگام ازدواج و مرگ نیازمند مراسم مذهبی هستند و یا از آن رهائی ندارند. منکران دین چه بسا بیشتر از مؤمنین به لحاظ ذهنی درگیر اعتقادات و مسائل مذهبی هستند و با ایده خدا در جنگ می باشند. هیچکس از خدا و دینش رهائی ندارد. دین در افراد و گروههای بشری یا امری تاریخی- موروثی- اجتماعی است که شدیداً با امور معیشتی و گاه سیاسی عجین است. و یا امری معرفتی- تجربی است که بعنوان یک مکتب رهائی بخش و هدایتگر برگزیده شده است و امری عقلانی- قلبی میباشد که همه جنبه های زندگی فرد را دربر می گیرد و این دین عارفانه است که دین انگشت شماری از مردم میباشد و از دین عامه مردم که تاریخی است بکلی متفاوت است و چه بسا عامه مردم این نوع دین را لامذهبی بدانند. محور دین داری نوع اول، شعائر و عبادات و رسوم مذهبی است مثل نماز، روزه، حج و دعاها و مراسمی که به هنگام تولد و ازدواج و مرگ و اعیاد و سوگواریها خودنمائی میکند و کسی که از این امور ابا کند دین دار و مؤمن تلقی نمی شود. و اما محور دین داری نوع دوم، تفکر و سیر و سلوک روحانی و تجربیات معنوی است که معمولاً تحت هدایت یک عارف یا آموزگار معنوی قرار دارد. و عامه مردم این نوع دین داری را طرد می کنند و اصلاً آنرا دین نمی دانند. دین داری نوع اول که دین عوام است هدف نیست بلکه وسیله ای در خدمت زندگی دنیوی و معیشتی و اجتماعی و سیاسی می باشد و نوعی تزئین و معنویت و قداست بخشیدن به صورت بیرونی دنیاست. ولی دین داری نوع دوم که دین خواص است هدف زندگیست و گاه کل جریان زندگی را زیر و رو می کند. و این دنیای فرد است که در خدمت دین اوست. برای ادامه مطلب کلیک کنید