۴_ روانکاوی ابن ملجم
«از من تقلید نکنید که کافر می شوید». علی(ع)
روانکاوی ابن ملجم در حقیقت روانکاوی نوع کثیری از هویّت بشر در قلمرو تقلید نسبت به یک مرجع دینی است به خصوص که این مرجع اسوۀ محبت و شفاعت باشد . علی (ع) در حقیقت به مثابۀ پدر خواندۀ ابن ملجم بود که محبت را در حق او به کمال رسانید . بخل و احساس حقارت این فرزند ناخلف در قبال مهر علی (ع) وی را به تقلیدی جنون آسا نسبت به آن حضرت کشانید تا بتواند با وی برابری کند .
همانطور که اراده به برابری ذاتا بر خاسته از کفر و سلطه و بخل بشر است که مولّد تقلیدی کور کورانه می شود و موجب تناسخ شخصیت مقلّد می گردد تا آنجا که خود را با مرجع و مراد و امامش عوضی می گیرد و همه کفر و جهل و فساد نفس خود را در او می بیند و محبت و کرامت و حق او را هم از خود می پندارد این عاقبت تقلید است که اساس نفاق در مذاهب تاریخ بوده است.
مردان حق نظر بر قلوب و ذات مردم می کنند و الوهیّت وجودشان را مخاطب می سازند و این همان قلمرو کرامت و شفاعت و معجزه روحانی این مردان خدا در وجود دیگران می باشد . و اینهمه در یک کلام بر خاسته از قدرت عشق بی قید و شرط این انسانها نسبت به خلایق و خاصّه مستضعفترین آنهاست . و ابن ملجم یک یتیم بی خانمان بود که به واسطه علی (ع) به بی نیازی و قدرت و هویّت رسید ولی به جای اطاعت و ارادت بی قید و شرط به تقلید بخیلانه پرداخت تا به مقام علی (ع) برسد البته نه مقام معنوی که مقام اجتماعی آن حضرت .
زیرا عشق به معنویت موجب بخل و عداوت و تقلید نمی شود بلکه عشق به قدرت است که چنین جنونی را پدید می آورد . آدمی هرگز از تقلید به مقام مرجع خود نمی رسد بلکه از طریق ارادت و اطاعت چنین می شود .
از همان آغاز جوانی چنین بخل و تقلیدی در ابن ملجم بارز شد و مورد اخطار و تنذیر پیامبر اسلام و علی (ع) قرار گرفت . حتی به روایتی رسول اکرم (ص) به او گفت که اگر دست از این راه و روش بر ندارد قاتل امامش خواهد شد .
ولی ابن ملجم توبه نکرد و فقط پیچیده تر شد تا اینکه کارش در این مالیخولیا به آنجا رسید که امامش را کافر و ملحد و خارجی نامید و خود را امام و ناجی مسلمین پنداشت و دست به کار قتل علی (ع) شد آنگونه که می دانیم . همه اهل تقلید دیوانه اند و اگر بتوانند امام کُش هستند.
نکته بسیار دقیق و سرنوشت ساز در امر دین همانا تفاوت اطاعت و تقلید است . بسیاری اطاعت را تقلید می پندارند . در حالیکه خداوند در قرآن کریم مؤمنان را حتی دعوت به تقلید از قرآن نکرده است بلکه امر به اطاعت از رسول و امامان زنده نموده است . قرآن فقط برای مطالعه و تفکر است و نه برداشت نسخه های خوشبختی برای سعادت دین و دنیا . ولی همه منافقان (کافران پنهان ) به راه تقلید خود سرانه می روند . و تقلید نه تنها عملی میمون وار است بلکه واکنشی خصمانه است که در لباس دوستی پنهان گشته است.
تشیّع راه تقلید از سنّت رسول و یا آداب امام نیست بلکه اطاعت از امر مرجع دینی است . زیرا راه دین ، راه تقواست یعنی راه فائق آمدن بر منیّت و ارادۀ شخصی است که همان ابلیس نفس می باشد . بنابر این تقلید خود سرانه از قرآن یا رسول و امامی همان خود پرستی و کفر است که لباس دینی بر تن کرده است و این همان راه نفاق است که خداوند آنرا پست ترین راهها نامیده و پیروان این راه و روش را از اهالی درک اسفل السافلین خوانده است . نفاق که بزرگترین دشمن دین می باشد محصول این راه و روش است و ابن ملجم اسوۀ تاریخی آن می باشد .
همه امامان به دست این افراد شهید شده اند . یادمان باشد که یهودا یکی از حواریّون مسیح یک ابن ملجم دیگر بود که مسیح را به چند سکه فروخت .
این عاقبت ریاست طلبی دینی و اراده به قدرت تحت عنوان دین و معرفت می باشد.