۵_مشهور و معروف
معروف بودن از صیغه مفعول بودن به معنای مظهر عرف و معرفت بودن است و معرفی شدن به معرفت است .
ولی مشهور بودن از مصدر « شهر » به معنای شهری شدن و مظهر گردهمایی و جمعیت است و عده کثیری را گرد هم جمع می آورند بر مدار وجود خودشان آدمی ذاتاً دارای اراده به شناخته شدن و دیده شدن و مشهور یا معروف گشتن است چرا که آدمی به قصد معرفت خلق شده است و میل دارد تا خود را بشناسد و این شناخته شدن همواره در نزد دیگران ممکن میشود .
میل به شناخته شدن برخاسته از میل به شناختن است و هر چه که انسان بیشتر میفهمد و خود و جهان را میشناسد بیشتر میل به شناخته شدن دارد و این هم میل به اشاعه شناخت خویش است و مظهر این امر عرفا می باشند.
ولی مشهور شدن فقط به معنای دیده شدن و بر سر زبانها آمدن و مردمان را بر محور وجود خود جمع نمودن است .
و این یک پدیدۀ شهری و مدنی است و برخاسته از طبع اجتماعی بشر است و امری سطحی و صوری میباشد و از مظاهر این امر بازیگران هستند و شعبده بازان و ورزش کاران و امثالهم آدمی ممکن است هم معروف باشد و هم مشهور .
مثل انیشتن و مثل برخی از پیامبران که در حیات خود امتی پدید آوردند مثل موسی (ع) و محمّد (ص) .
ولی عارفان و امامان و حکیمان در جرگه معروفیت قرار دارند ولی مشهور نیستند .
شهرت به خودی خود همواره قلمرو فساد نیز هست این امر درباره زنان دو صد چندان شدیدتر است.
مشهوریت و معروفیت دو نوع شناخته شدن است: شناخت سطحی و محسوس و شناخت باطنی و عرفانی .
شناخته شدن به واسطه شناخت بزرگترین نعمت در جهان است و رمز جاودانگیست .
و عارف تنها انسانی است که به واسطه معرفت معروف می شود و معروف حقیقی همان عارف است.
معرفت نور وجود انسان است و هستی انسان معلول معرفت است همانطور که علی (ع) می فرماید « آنکه خود را نشناخت نابود است » لذا اراده انسان به معرفت همان اراده به وجود یافتن است ولی کسی در نزد دیگران معروف می شود و وجود می یابد که خود را شناخته باشد و در نزد خودش وجود یافته باشد .
ولی اکثر مردمان می خواهند فقط در نزد دیگران وجود داشته باشند و اینان طالبان شهرت هستند و عاشق جمعیت و شهریت .
ولی معروفهای حقیقی همواره از شهر و شلوغی گریزانند و نور معرفت و وجودشان خود به خود به شهرها می رسد و معروف می شوند .
لذا اراده به شهرت بخودی خود یک اراده ویرانگر و فاسد کننده است و فرد را مجبور به بازی و نمایش و جلوه گریهای فیزیکی و مادی میکند.
شاه و حاکم و سیاستمدار شدن کاملترین اراده بشر جاهل به شناخته شدن است و چه بسا مردم را تحت سلطه می گیرد و قتل عام میکند تا شناخته و مشهور گردد آدمی از طریق درون پیمایی و معرفت نفس ، معروف میشود و به واسطه برون گرایی و جلوه گریهای فیزیکی در شهر هم مشهور می شود .
عارف و دلقک و ( بازیگر ) دو نمونه کامل از این دو نوع شناخته شدن هستند .
معروف مطلق همان خداست که بدون دیده شدن شناخته شده است . و مشهور مطلق هم شاه است که یک بازیگر و دلقک کامل است .
و لذا همه شاهان یک دلقک در کنار خود دارند که نقابی بر هویت آنان هستند و نیز ظهور هویت باطنی آنان .
انسان کامل کسی است که نادیده شده معروف باشد مثل ناجی موعود . اینست انسان خدایگونه.