۱۳_دریافتهای واژگونه از حکایات مثنوی
مقاله دریافتهای واژگونه از حکایات مثنوی از کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد سوم
وقتی شاهدیم که چگونه برخی از اراذل و اوباش و تبهکاران حرفه ای با استفاده سانسور شده از برخی حکایات مثنوی مولوی
سعی در ابطال رسالت انبیای الهی و توجیه تبهکاری خود دارند آنگاه نبرد تاریخی فقها و علمای دینی را برعلیه چنین آثاری بهتر درک میکنیم و به کلی نمی توانیم این نبرد را ذاتاً ناحق بدانیم.
البته به نظر ما بهتر اینست که این علما با شرح حقیقت این حکایات پرده از تزویر و تحریف این شیادان عارف مأب بردارند
تا درخشش عرفان اسلامی بیشتر گردد و اصل این حق ، ضایع و متهم نگردد
في المثل بسیار شنیده ایم که چگونه با مستمسک قرار دادن داستان موسی و شبان سعی در ابطال رسالت حضرت موسی (ع) دارند که در واقع طرد و تمسخر شریعت و حلول الهی است.
اینان انتقاد خدا به موسی (ع) را دال بر حقانیت کفر و فساد خود می پندارند در حالیکه ماجرای آن شبان ،
ماجرای خداپرستی خالصانه در صورت اشیاء است
که عین وحدت وجود و حضور خدا در جهان است
و معلوم نیست که این ماجرا چگونه قادر است دینی را باطل و مفاسد را تقدیس نماید
شنیده ایم که حتی برخی با سوء استفاده از حکایات مثنوی و با سانسور کردن اوّل و آخر آنها ،
سعی در تقدیس همجنس گرایی و انحرافات جنسی دارند.
این ادامه همان سوء استفاده های دستگاه اموی و خاصه عمر عاص از سخنان حکیمانه علی(ع) می باشد و به هیچ وجه قابل اجتناب نیست
و بلکه خداوند این جماعت منافق را به واسطه همین معارف توحیدی رسوا می کند همانطور که خداوند در قرآن کریم میفرماید که:
اگر برای رسوا نمودن منافقان نبود این کتاب نازل نمی شد .
به نظر ما هیچ چیزی همچون معارف توحیدی عارفان ، رسوا کننده باطن پلید منافقان نبوده است
همانطور که کتاب قرآن هدایت کننده مؤمنان و رسوا کننده منافقان و گمراه کننده کافران است ، مثنوی مولوی نیز به نوبه خود چنین می باشد.