🔹 راز آزادیخواهی (خودشناسی ارتباطی) مقاله شماره 8
بی تردید آدمی ھر چیزی را که شدیدتر طلب کند نیازش به آن ، شدیدتر است و فقدانش در او نیز شدیدتر .
اگر انسان مدرن آزادیخواه تر از انسان قدیم و سنتی است آیا بدان معناست که احساس آزادیش
را از دست داده است و به قحطی آزادی دچار شده است و یا بدان معناست که اصولاً آزادیخواه تر
از قدیم شده و نیازش به آن بیشتر گردیده است ؟
آزادی در یک کلام به معنای آزادی عمل است که آزادی بیان نیز یکی از این اعمال محسوب می شود .
از آن جا که عصر جدید عصر ظهور کالاھا و امکانات فنی تازه ای است لذا بشر ھم به فعالیت ھای
جدیدی میل یافته و آرزوھای جدیدی بدست آورده است و نیز نیاز جدیدی به فراھم آوردن این
کالاھا و این امکانات جدید .
در یک کلام آزادیخواھی مترادف است با مصرف بیشتر و متنوع تر ،
بازی ھا و عیاشی ھای بیشتر و متنوع تر ، داشتن ھا و جلوه گری ھا
و ماجراجوی ھای متنوع تر .
و به ھمین دلیل در کشورھای صنعتی تر شاھد آزادیخواھی بیشتری ھستیم .
بدین لحاظ این آزادیخواھی تماماً محصول علوم و فنون جدید است و پدیده ای کاملاً
فیزیکی و صنعتی می باشد و لذا فعالیت ھا و آزدای ھای فیزیکی بیشتری را می طلبد :
تحرک سرعت بیشتر ،
جنب و جوش بیشتر ،
خوردن بیشتر ،
رقصیدن بیشتر و…. این آزادی معلول مادیّت محض است .
و اما از طرف دیگر از بطن ھمین آزادی ھای بیشتر شاھد ظهور ھرج و مرج و تخریب
و ترور و اعتراضات بیشتری ھستیم :
آزادی عربده و تخریب و تباھی و نابود سازی کل نظام صنعتی .
و غایت آن به جنون و جنایت و اعتیادھا و خود کشی ھا می رسد .
این آزادی در ذاتش خود بر انداز و ضد انسان و ضد کل این نظام علمی و فنی می باشد و حاصل بی معنا
شدن و بی اراده شدن بشر در اسارت صنعت است .
عصر جدید عرصۀ تن شدگی بشر و انقطاع از فطرت خویشتن است و این است راز آزادیخواھی عصر جدید .
ماشین و تکنولوژی ھای برتر موجب از خودبیگانگی و بی ارادگی بشر شده و او را به جنون انداخته است .
این آزادیخواھی دارای ذات جنونی است وتلاش کورکورانه بشر برای بازگشت به روح خویشتن است .
این آزادیخواھی نهایتاً انسان را به جان خودش و کل تمدن مدرن می اندازد تا روح ومعنا
و اراده خود را از اسارت آن خارج کند.
✓ برگرفته از کتاب دائرةالمعارف عرفانی _ جلد اول _ فصل سوم _ فلسفه ارتباطات
« اثر استاد علی اکبر خانجانی »