فلسفه امامیه مقاله 6 خودشناسی شیعی
بنظر ما بامسمی ترین نام دین اسلام و مخصوصأ تشيع ، بعنوان یک مذهب و مکتب ویژه همانا امامیه» است چراکه نه تنها همه فرقه های شیعه را در برمی گیرد و ذاتشان را مد نظر قرار میدهد بلکه حتی مذهب تسنن را هم مخاطب قرار میدهد زیرا این شعبه از اسلام و بانیانش جملگی بر اصل امامت به معنای امام اعتراف دارند و مسلمان بی امام را کافر می دانند و تقریبا اکثر احادیث مربوط به حق امام را با تفاسير خاص خودشان تصدیق می کنند و واقعه غدیر خم را هم كلا قبول دارند همانطور که بانیان نخستین فرقه های اصلی اهل سنت به لقب «امام» خوانده می شوند مثل امام حنفی و امام شافعی و امثالهم.
در حقیقت تنها ویژگی اسلام محمدی با سائر مذاهب همان حق امامت است که راز ایمان و هدایت می باشد که علت ختم نبوت نیز هست. بنظر ما نام «شیعه» واقعأ در شأن این مذهب حقه نیست و بیانگر محتوای آن نیز نمی باشد .
شیعه به معنای «پیرو» می تواند شامل همه مذاهب جهان هم بشود زیرا همه مذاهب به اصل «پیروی» استوارند. و اما مسئله دیگری که علت العلل تفرقه در اسلام و تشیع بوده همانا معضله چند امامی بودن است که براستی یک توهم و تهمت عظیمی بر پیکره امامت و دین اسلام می باشد مثل شش امامی و هفت امامی و یازده امامی و دوازده امامی و پنجاه امامی و امثالهم.
مسئله اینست که در دین اسلام با ختم نبوت و واقعه غدیرخم ، كل دین و ایمان در هدایت مردم منوط و محول بر وجود فردی به نام امام گردیده است که بدون وجود حي و حاضرش و بدون اطاعت بی چون و چرائی از او ایمان ممکن نیست. بنابراین مسلمان امامیه در واقع در زندگی خود فقط یک امام دارد و لذا معضله چند امامی بودن دال بر عدم درک اصل این حقیقت است .
به همین دلیل آنان که به تعداد امامان پافشاری می کنند جملگی در راه و رسم عمل زندگی کمابیش یکسان هستند در حالیکه در ادعاهایشان بطرزی جنون آمیز تا سرحد قتال و نابودی همدیگر به پیش می روند. هریک از امامان صدر اسلام در عصر خودشان امام عده ای از مؤمنین بوده اند .
لذا همه مومنان واقعی همواره تک امامی بوده اند . و ماجرای غیبت امام دوازدهم دال بر این واقعیت بوده که دیگر مؤمن در میان نبوده و کسی نیازمند هدایت آن حضرت نیز نبوده است که این امر در هر زمانی می تواند مصداق يابد. در قرآن کریم نیز آمده که برخی از مؤمنان ، اولیای برخی دگرند .
و این همان امر اطاعت است که همواره جاریست . بنابراین مؤمنان سلسله مراتب امامت هستند که البته سلسله مراتب امامان را پدید می آورند که در رأس همه این امامان آن امام مطلق و کامل قرار دارد. پس هر امامی در هر درجه ای از کمال ، امام مؤمنین خاص می باشد که قادر به درک و اطاعت از وی می باشند.
این واقعیت درباره امامان صدر اسلام نیز مصداق دارد . في المثل مگر در عصر حیات امام اول براستی چند نفر تحت ولایت آن امام بودند . تا آنجا که در تاریخ درک می کنیم آن حضرت در ایام آخرعمرشان در تنهایی کامل قرار داشت و جز اهل بیت او گویا دیگر کسی وجود نداشت و همان چند نفر مثل عمار و مالک اشتر نیز شهید شده بودند.
طبق روایات در دوره غیبت همواره حداکثر چهار نفر مؤمن مخلص هستند که در ایمان و ارادت و هدایت مستقیم شخص امام کامل قرار دارند و نه بیشتر . غیبت امام از جهل و غفلت مردمان است و دال بر زنده یا مرده بودن و حضور یا عدم حضور جان آنان نیست. و اما امام یک مؤمن مسلمان ، همواره على است و لذا همة امامان بعد از ایشان عليين (على ها) هستند .
همانطور که امام صادق (ع) می فرماید که همه ما على هستیم . این بدان معناست که هر امامی در هر دوره ای بایستی به درجه ای، جامع فضائل علمی و دیني على (ع) باشد . يعني على (ع) نه تنها امام اول بلکه اسوه امامت است و هر امامی در هر عصري قيامتی از قامت اوست و درجه ای از ظهور علييت اوست و در هر عصری جنبه ای از حق او ، امکان ظهور می یابد همانطور که همه یازده فرزند علی (ع) هریک به مثابه ظهور وجهی از وجود او بودند و جمعأ مترادف ظهور كامل على (ع) محسوب می شوند که یازده وجه وجود امام را به اثبات میرسانند که غیبت نیز یکی از این وجود می باشد.
واقعیت تجربی هم نشان می دهد که امروزه نیز کسی که امام زنده ای ندارد که تحت ولايت او باشد به امامان صدر اسلام هم هیچ ارادت و محبتی نمی تواند داشت جز از راه وراثت و تقلیدی بی مایه که هیچ اثری در کیفیت زندگی او ندارد.
امامت یعنی ارادت بی چون و چرا ! و کسی که چنین وضعی را نسبت به یک امام مؤمن دیگری به مثابه امام ، تجربه و درک نکرده است در واقع از شیعه گری هیچ درک و حس و باوری ندارد و در واقع از قلمرو ایمان به معنای خاص قرآنی و اسلامی اش ، خارج است حتی اگر بقول پیامبر اکرم (ص) همه احکام شرع را مو به مو انجام دهد. از کاذب بودن ادعاهائی که درباره تعداد امامان در تاریخ وجود داشته است همین بس که في المثل ازمیان همين دوازده امام مشهور اکثریت قریب به اتفاق مردم فقط یکی دو را واقعأ امام می دانند و مابقی تعارفی بیش نیست .
این بدان معناست که مثلا برخی از شیعیان ، علوی هستند برخی حسینی و برخی جعفری و برخی هم مهدوی و …. این واقعیت نشان میدهد که امامت که توحیدی ترین وجه دین است همواره دارای ذاتی واحد است و هیچکس نمی تواند دارای بیش از یک امام باشد همانطور که نمی تواند دارای بیش از یک پیامبر باشد .
و این امری قلبی است هر چند که به لحاظ ذهنی حقانیت همه پیامبران و امامان تصدیق می شود که این امری صرفأ منطقی و روایتی و تاریخی و عاریه ای است و بقول على (ع) وجه عاریه ای دین است که بی ریشه ترین دین هاست . همانطور که خدا یکی است امام هم همواره یکی است.