فلسفۀ زیر لحاف مقاله 6 فصل اول , فلسفه آدم و حوا (خودشناسی جنسی)
اینهمه فیلسوف و دانشمند و روانشناس آمده و رفته اند ولی ھیچکس معمای رابطه جنسی
و راز زیرلحاف را در زمینه زندگی زناشوئی جداً مورد تحقیق و تفحص قرار نداد و این امر حیاتی
را که راز بقای بشر بر روی زمین و ھسته مدنیّت است در شأن اندیشه و علم ندید و جز به تمسخر و کنایه سخن بر زبان نراند .
بی تردید ازدواج جز به امر غریزه جنسی ممکن نمی شود و جز بواسطه ھمین غریزه استمرار نمی یابد و ھر گاه که این نیاز حیاتی که شدید ترین نیاز وجود انسان است دچار اختلال و عذاب شود خانواده ای بر آستانه فروپاشی قرار می گیرد .
به لحاظ شرع اسلام نیز اختلال و نابودی این رابطه بخودی خود دلیل لازم و کافی برای طلاق می باشد
زیرااستمرار چنین رابطه ای به کینه متقابل تا سر حد جنون و فساد وخیانت و زنا می انجامد و عاقبتی
نابود کننده است و غیر قابل جبران .
این واقعیت نیز بدیهی است که ھمه اختلافات روز مرۀ زناشویی و بھانه جوئی ھایی که ھیچ دلیل منطقی
ھم ندارد و خانواده را مبدل به جهنم می سازد و بسوی طلاق می کشاند علتی جز اختلال و نارضایتی در رابطه جنسی ندارد .
ھر گاه که این رابطه بطور متقابل رضایت بخش باشد ھمه مشکلات زندگی به سھولت و تفاھم قابل حل
می شود و بقول معروف سر نخ ھمه مسائل زیر لحاف است.
معمای مشھور به«عدم تفاھم» در رابطه زناشوئی ھم منشأ و علتی جز این ندارد و مابقی معلول است.
در واقع درب جهنم و بھشت زندگی زناشوئی از زیر لحاف گشوده می شود و عذاب زیر لحاف علت العلل
سایرعذابهاست و درست به ھمین دلیل است که تمکین جنسی زن واجب ترین وظیفه زن در امر زناشوئی
می باشد که بدون آن خواه ناخواه زناشوئی بسوی فروپاشی میرود .
تمکین جنسی از جانب زن فقط به معنای تسلیم جنسی در قبال شوھر نیست بلکه به معنای فراھم آوردن
جوی است که شوھر بتواند بر خورداری جنسی و عاطفی لازم را داشته باشد و چه بسا زنان مجسمه وار و
ھمچون جسدی عملاً تسلیم ھستند ولی چنین وضعی ھرگز پاسخگوی این رابطه نبوده است و این تنھا
وظیفه واجب زن در قبال مرد باعث شده که مرد ھم در قبال تأمین معیشت و رفاه و امنیت زن قانوناً و
شرعاً موظف باشد و این قاعده و قانون فطری و جهانی در امر زناشوئی است که اجتناب ناپذیر می باشد .
زن و شوھرھایی که این رابطه و نیاز ذاتی را بهایی نمیدھند و بلکه آنرا در شأن خود نمی دانند و به
اصطلاح عملی حیوانی و حتی شیطانی می پندارند دچار خود -فریبی عظیمی شده به صدھا عقده و
کینه وجنون و مرض مبتلا می شوند و این حاصل کبر و انکاری است که بشر کافر ومدرن امروز با آن
مواجه می باشد و حاصل این کفر انواع امراض عصبی و روانی و انحرافات و جنون جنسی است که
گاه به جنایت می انجامد .
زنای محصنه و خیانت از جمله نتایج این کفر و کبر است و کار به آنجا میرسد که ھر یک به شیوه ھایی
بسیار مکارانه دیگری را بسوی فسق و زنا میراند تا به اصطلاح کانون گرم خانواده حفظ بماند و آبروی
اجتماعی آنان هم در خطر نیفتد. اینان گناه زنا را کمتر از طلاق می دانند در حالیکه طلاق نیز ھمچون
ازدواج یک حق الھی و فطری است .
و چه بسا زن وشوھرھایی که بخاطر ترس از طلاق به دهها جنون و جنایت مبتلا شده اند و جز انتقام از ھمدیگر کاری ندارندوفرزندانشان ھم رنجورترین بچه ھاھستند و در آتش رابطه والدین می سوزند
در حالیکه تمام منت ادامه این جھنم زناشویی بر گردن بچه ھاست که : ما بخاطر بچه ھا ایثار میکنیم
و به ھمدیگر خیانت میکنیم و از ھم انتقام می ستانیم ولی جدانمی شویم !؟
مردی که با منت و یا به روش ھای حرام امرار معیشت می کند و نان به خانه می آورد و زنی که با
منت باشوھرش می خوابد و ھر بار نرخی بالاتر عرضه می کند عاقبتی جز این جھنم ندارد که برای
ھمدیگرجاکشی کنند و این عذاب آن وظیفه نشناسی و کفران است .
وبدینگونه است که زناشوئی به اصطلاح موفق امروزی منوط به داشتن فاسق است .
به این زناشوئی میگویند : زندگی دوستانه !؟
زنان افسرده و دیوانه و مردان معتاد و ھمجنس گرا از محصولات این به اصطلاح زندگی «دوستانه » می باشند .
بخش عمده ای از مفاسد اخلاقی و اجتماعی محصول این نوع زناشوئی کافرانه است .