مصاحبه ای با یک زن مطلّقه(4)
س:آیا شما خودتان طلاق خواستید یا شوهرتان ؟
ج:راستش من کاری کردم که مرا طلاق دهد در حالیکه تظاهر می کردم که طلاق نمی خواهم .س:چرا چنین مکری کردید مگر چه مشکلی داشتید ؟
ج:البته مشکلات زیادی داشتیم ولی هیچکدام موجب نشد که قصد جدایی کنم . همه اش منّت می گذاشت همه اش احساس ایثار داشت همه اش متلک می پراند و غر میزد و…. ولی آنچه که مرا جداً به فکر طلاق انداخت توقع او در پرستیدن او بود و من هر چه که تلاش کردم نتوانستم قلباً او را بپرستم . او مرا دوست می داشت ولی می خواست که من هم او را مثل خودش و به روش خودش دوست داشته باشم و من هرچه کردم او را راضی نکرد و نهایتاً یا مرا بی عاطفه می خواند و یا ریاکار. تا اینکه تصمیم گرفتم کاملاً طبیعی باشم که کم کم به من مظنون شد و رابطۀ جنسی اش نیز با من مختل گردید و در بهانۀ طلاق بود و مرتباً از من دربارۀ احساس قلبی ام دربارۀ خودش سوال میکرد و منظورش این بود که از من بشنود که او را دوست ندارم . بالاخره این رابطه دچار عذاب جنسی و عاطفی شد و من هم علیرغم احساس قلبی ام به او گفتم که دوستش ندارم و هرگز هم نداشته ام . از آن پس در رابطۀ جنسی نیز مثل جسدی بیروح تسلیم بودم که او نیز دچار عذاب می شد تا اینکه بالاخره پیشنهاد طلاق داد و من هم با هزار منّت پذیرفتم در واقع به او کمک کردم تا تصمیم خودش را بگیرد با این کار هر دو را راحت کردم این بود مکر من.
س:آیا او دقیقاً چه رفتاری را از شما طلب می کرد که شما نمی توانستید ؟
ج:در یک کلام او همان رفتار عاطفی و جنسی را از من توقع داشت که خودش با من داشت وقتی هم که از او تقلید می کردم آن را ریا می دانست .
س:آیا چنین مشکلی را از همان آغاز زندگی داشتید ؟
ج:خیر . این اواخر مسئله دار شده بود در واقع خودش در محبت به من کم آورده بود و در میل و توان جنسی نیز مسئله دار شده بود و تقصیرش را به گردن بی محبتی من می انداخت .
س:آیا علت اصلی طلاق شما مشکل جنسی بود ؟
ج:همینطور است ولی او سعی می کرد علت عاطفی پیدا کند آنهم در من و نه در خودش . من هم تقصیر را به گردن گرفتم و هر دو را راحت کردم زیرا خود من هم واقعاً مسئله دار شده بودم و علتش را نمی دانستم .
دانلود فایل صوتی مقاله مصاحبه ای با یک زن مطلقه