مناجاتی کودکانه

مناجاتی کودکانه 

۴_ ای خدای خوب من ای کسی که بدون آنکه از من بپرسی مرا از عدم آفریدی و بدون اینکه از من بپرسی به من چشم و گوش و دست و پا و لب و دهان و بینی و حواس و ذوق و شوق و عشق و لذت و عزت و شادی و دل و جان و روح بخشیدی.

پس من چگونه به کرم و رحمت مطلق تو مغرور نباشم. اگر اینهمه گناه کردم اطمینانم به رحمت و مهر و بخشش و عفو تو بود و گرنه چگونه شهامت اینهمه معصیت میداشتم.

حال چگونه دلت می آید که مرا عذاب کنی و به دوزخ ابدی مبتلا نمانی و اینهمه ذلت و حقارت و زجر نمائی چطور؟ اگر دلت می آید بکن! نه! دلت نمی آید و نمی کنی تو از من بمن مهربانتری آیا نیستی؟

پس اگر چنین است که از من بمن بخشنده تر و مهربانتری حتماً اگر عذابم کنی و تا ابد در آتش خشم خودت بسوزانی باز هم از مهر توست و اینست که تا این حد مرا صبور در دوزخت میبینی این صبر هم از مهر تو و امید من به مهر توست و من در اشد قهر تو اشد مهرت را میبینم و اینست که اینقدر پوست کلفتم در آتش .

کتاب نظربازی ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*