از کتاب مذهب اصالت عشق جلد شش اثر استاد علی اکبر خانجانی
هدف از آفرینش جهان
۴۱- «…و اوست که همه را از نفس واحدی آفرید که هر کسی را جایگاه دانم و ابدیست و جایگاه امانی و موفتی…» انعام ۹۸-
«و خداوند رزاق هر جانداریست و هر چیزی را دو جایگاه است محل قرار و محل وداع…» هود.
یکی در نزد خداست و دیگری در نزد غیر. یکی در ذات است و دیگری در قلمرو صفات. یکی بودن است و دیگری شدن! یکی محل ماندن است و دیگری مجرای رفتن. یکی عاشقانه و مطمنن است و دیگری فاسقانه و مشکوک! یکی ام وجود است و دیگر عاریه است. یکی جاوید است و دیگری زمانمند! یکی خویش است و دیگری غیر. ولی تا غیر نباشد خویش را نمی شناسی.
تا مرگ نباشد زندگی را درنمی یابی. تا فرار نباشد قراری نیست. تا تنهانی نباشد عشقی نیست. و آدمی در همه ذرات و کرات می چرخد و جابجا می شود در همه آدمها و عوالم به میهمانی می رود تا عاقبت به خود خدانی خود می رسد و قرار می گیرد.
«آنچه که در نزد خدا دارید باقیست و مابقی نابودی شماست» خداوند این جهان لامتناهی و بی نهایت موجود را آفرید تا آدمی عاقبت به خودش برسد و قدر خود را بداند که بهترین جای جهان است تنهانی و عشق!
عاشق بودن بی معشوق! عشق محض! در خود بودن و برای همه بودن! نه در همه بودن و برای خود بودن!
«آنچه که در نزد خدا دارید باقیست و مابقی نابودی شماست» خداوند این جهان لامتناهی و بی نهایت موجود را آفرید تا آدمی عاقبت به خودش برسد و قدر خود را بداند که بهترین جای جهان است تنهانی و عشق!
عاشق بودن بی معشوق! عشق محض! در خود بودن و برای همه بودن! نه در همه بودن و برای خود بودن!