۱۰_نظری بر هنر خوشنویسی یک رهنمون ( تجلّی جمال واژه ها)
گویند هنر خوشنویسی را علی (ع) بنیاد نهاده است
به همین دلیل به طرزی حیرت آور یکی از محوری ترین واژه هایی که در این هنر تمرین میشود کلمه « علی» است
که به دهها شکل عجیب خود نمایی می کند.
این هنر بر مدار سرّ واژه ها پدید آمده است همانطور که آدمی هر چه دارد که علت تمایزش از کل جهان و برتری اش از ملائک است همانا دارا بودن کلمات الهی در ذات خویش است.
هرچند که کلمات ، علائم جهان معانی و مجردات و اسرار الهی هستند
ولی این هنر بر محور صورت واژه ها می چرخد و از عالم معانی موجود در الفاظ بیگانه است و
لذا می رود که مبدل به شعبه ای از نقاشی و گرافیک و هنرهای تجسمی شود آن هم از نوع مکاتب آبستره . و
این مرگ خوشنویسی است که با معضله ای به نام خطاشی آغاز شده است.
به نظر ما به عنوان کسی که چند صباحی دستی بر این هنر آورد و گنجی عظیم حاصل نمود و سپس رهایش کرد ،
هنر خوشنویسی می بایستی همچون سایر هنرهای تجسمی دارای هدفی مطلق باشد تا عقیم نگردد و
نمیرد همانطور که مثلاً هدف هنر نقاشی ثبت کامل طبیعت بر بوم بوده است و
این هدف تمام راز رشد این هنر است و همچنان ادامه دارد و
موجب پیدایش چندین مکتب شده که جنبه هایی از این هدف را جستجو می کند.
اگر قداست و اهمیت کلمات در معنای نهفته در آن است پس بایستی خوشنویسی به سمت تجلی معنا از بطن واژه حرکت کند.
یعنی معانی را از کالبد کلمات به صورت جمال آشکار کند
یعنی فی المثل در واژه «گل» بتواند روح گل را هم تماشا کند و ببوید.
بنده در تجربه کوتاهم از خوشنویسی درباره برخی از کلمات موفق به چنین جلوه جمالی گشتم.
فی المثل توانستم كلمه « عشق » را چنان بنویسم که شکل ذوالفقار دو دم علی (ع) باشد.
یک نمونه آوردم تا خوشنویسان عزیز به جای حرکت به سوی نقاشی آبستره و گرافیک که قلمرو مرگ خوشنویسی است
به سوی پدیدار سازی جمال معانی از واژه ها حرکت نمایند
که توحید این هنر محسوب شده و ظاهر و باطن واژه ها را یگانه آشکار می کند.
بدون شک برای وارد شدن به این مرحله از هنر خوشنویسی نیاز به معرفت نفس و استغراق در مفاهیم واژه هاست . و
در این استغراق است که روح هنرمند از طریق دست و قلم ، جمال، باطن کلمات را استخراج می کند و
این به معنای یک کشف و شهود است و
هنرمند باید بتواند در حالت خلسهای روحانی که حاصل عشق به معانی واژه هاست ، بنویسد این شدنی است و
عملاً نخستین تمرینات از این نوع را به یکی از اساتید خوشنویسی عرضه کردم و
توانست به ناگاه به طرزی معجزه آسا جمال باطن کلمه «حی» را بر کاغذ آورد .
قابل ذکر است که در این قلمرو تجلی صورت معانی از واژه ها هیچ دخل و تصرفی در شکل واژه رخ نمی دهد و
واژه را هر انسان با سوادی به وضوح میخواند و جمال معنایش را به چشم میبیند.
در غیر این صورت از هم اکنون بایستی انحلال خوشنویسی را در گرافیک تسلیت بگوییم و فاتحه این هنرناب شیعی را هم بخوانیم.