۷_راز دلتنگیها
دل آدمی چون تنگ میشود این احساس تنگ و حقیر نمودن دل بدان معناست که یا کسی از دل بیرون رفته است
و لذا دل به هم آمده و کوچکتر شده است و یا یک فرد جدیدی به تازگی وارد شده که جای مناسبی در دل فرد نمی یابد و بر جداره های کوبد تا فراختر شود.
این دو احساس تنگ دلی است که بر حسب دو واقعه کاملاً متفاوت رخ می دهد : سرآغاز یک فراق یا وصال تازه!
چه بسا کسی را به ظاهر از دست می دهیم با طلاق یا مرگ و یا قهری که زان پس بر دل ما وارد می شود
و این یک نوع احساس تنگی دل است تا در دلمان جای گیرد و دلمان را فراخ نماید.
و گاه احساس دلتنگی حاصل آشنایی نوینی است که میخواهد بر دلمان وارد شود
ولی در دلمان جای نمی گیرد و لذا حتی در حضورش هم دلتنگی داریم .
این نوعش شامل حال بسیاری از زناشویی و یا رابطه والدین و فرزندان میشود که در زیر یک سقف زندگی می کنند .
و گاه کسی را ظاهر و باطن از دست میدهیم و با خروجش از دلمان جدارههای دل به هم میآید و احساس تنگی می کنیم .
دل تنگی اصولاً در اهل دلی زنده شدیدتر است و چه بسا آدمهایی که هرگز چنین احساسی نمی یابند،
زیرا کسی را دوست نمی دارند و اما تنگترین دلها و دلتنگترین آدمها کسانی هستند
که همه کسان و عزیزان و یاران خود را از دست و دل می نهند
و به مقام تفرید و تجرید میرسند و دلشان از هر غیری پاک میشود تا آن یار ازلی وارد شود .
تا قبل از ورودش این انسانها غرق در اشدّ دلتنگی می باشند زیرا در حالیکه دلشان به لحاظ قدرت محبت ظرفیت کل بشریت را دارد .
ولی کسی در آن نیست و خداوند به واسطه معرفت و جهادشان همه را از دل آنها بیرون می کند که لایق دوست داشتن جز خدا نیستند .
این مرحله از سلوک عرفانی را دورۀ بکاء و کرب و اندوه مینامند که سالک غرق در دریای حزن است و چه بسا شبانه روز در فراق یاران و عزیزان میگرید .
تا آنگاه که آن محبوب حقیقی و جاودانه در آید و وصال ابدی آغاز شود .
و این واقعه مولّد عظیم ترین دل جهان است دلی به ظرفیت کل عالم هستی که همه را دوست می دارد .