فلسفه ارتباطات
۱- انسان یعنی هر فردی بخودی خود هیچ نیست چه به لحاظ ماده وجودش و چه به لحاظ معنا . “خود” هر کسی همان عدم اوست. این عدم در رابطه با عالم و آدمیان است که موجودیت میگیرد. این موجودیت یابی از جنبه تجربه مادی عمری کوتاه دارد و با مرگ از دست می رود.
۲- هر فردی در رابطه با دیگران است که چیزهائی به دست میآورد که سنگ بنای وجود مادی اوست . و بمیزانی که این بدست آورده ها را از دست میدهد جای خالی آن میتواند بنای وجود روحانی و ابدی او گردد .
۳-وجود ابدی و ماندگار پس از مرگ هر کسی همانا عرصه باختنها و ایثارهای اوست باختن و ایثار چیزهائی که از دیگران بدست آورده است.
۴- تن بدست آمده از رحم مادر و نطفه پدر، عواطف و فرهنگ و آرمانها و ارزشهای بدست آمده از خانواده و جامعه و شرایط طبیعی و معلم و امثالهم جملگی من غیر است و خواه ناخواه با مرگ از دست می رود . انسان به میزانی که قبل از مرگش این غیرهای من و منهای غیرش را ایثار میکند به حیات و هستی خودی می رسد . مال غیر یک امانت است و بایستی به او پس داده شود و بالاخره هم با مرگ از دست می رود .