چند حکایت مالیخولیایی از رمّال و دعا نویس پرسیدم : چرا آیات قرآن را می پزی و به خورد مردم می دهی ؟ گفت : مگر نخواندی که در خود قرآن آمده که «این کتاب رحمت و شفایی برای مؤمنان است». کسی از فرط دندان درد تا...
چند مصاحبه خصوصی از دانشجویی پرسیدم : چرا با اینهمه هزینه گزاف دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی شده ای ؟ گفت :واقعاً به آزادیش می ارزد : آزادی از دانش ،اسلام و مخصوصاً خانواده . از دروغگویی پرسیدم : چرا اینقدر دروغ می گویی ؟ گفت : زیرا هیچکس باورم...
مصاحبه ای با یک ثروتمند مصاحبه ای با یک ثروتمند -مقاله 9 خودشناسی تمثیلی س:آیا علم بهتر است یا ثروت؟ج:البته که ثروت بهتر است زیرا به واسطه آن می توان علم و علما را هم خرید. س:آیا دین بهتر است یا ثروت ؟ج:البته که ثروت بهتر است زیرا به...
چند حکایت عرفانی «از شماست که بر شماست» قرآن کریم *هیچکس دروغ نمی گوید الاّ به خودش. *هیچکس فریب نمی دهد الاّ خودش را . * هیچکس ظلم نمی کند الاّ به خودش. *هیچکس خدمت نمی کند الاّ به خودش . * هیچکس خیانت نمی کند الاّ به...
چند مصاحبۀ عرفانی * عارفی را پرسیدم : کجایی ؟گفت : در جایی که هیچکس نیست حتّی خودم. *دیوانه ای را پرسیدم :چرا تو را به دارالمجانین آوردند ؟ گفت :زیرا اینجا مجانی است و من در بیرون از اینجا جایی نداشتم چون پولی نداشتم. *از مریدی پرسیدم...
مصاحبه ای با یک دختر دانشگاهی س:برای چه به دانشگاه میروی ؟ ج:برای رفع بیکاری . برای اینکه عقدۀ حقارت والدینم را در فامیل جبران کنم . برای اینکه آرمان ناکام مادرم را برآورده سازم . برای اینکه از غرولند و تجسّس والدینم نجات یابم. برای اینکه مجبور...
مصاحبه ای با یک هروئینی س:چرا به این روز افتادی؟ ج:پدر عشق بسوزد ! س:به عشق چه ربطی دارد ؟ ج:بی وفایی و خیانت ! س:پس از فرط بزدلی و ناتوانی در انتقام به این روز افتادی ؟ ج:نخیر آقا !برای اینکه بتوانم این خیانت را تحمل کنم !...
مصاحبه ای با یک زن مطلّقه(4) س:آیا شما خودتان طلاق خواستید یا شوهرتان ؟ ج:راستش من کاری کردم که مرا طلاق دهد در حالیکه تظاهر می کردم که طلاق نمی خواهم .س:چرا چنین مکری کردید مگر چه مشکلی داشتید ؟ ج:البته مشکلات زیادی داشتیم ولی هیچکدام موجب نشد که...
آیا می دانید …. *آیا می دانید که هیچ چیزی را به یقین نمی دانید؟ *آیا می دانید اکثر قریب به اتفاق زنانی که طلاق می گیرند هرگز از دست شوهرشان کتک نخورده اند؟ *آیا می دانید همۀ جنایتکاران خود را بیگناه می دانند ؟ *آیا می دانید...
«چند حکایت زنانه»(2) *از زن مطلّقه ای پرسیدم :چرا طلاق گرفتی و به این روز سیاه افتادی ؟ گفت :منظورم طلاق گرفتن نبود . من فقط داشتم ناز می کردم و از فرط این لذت مست بودم که بناگاه دیدم مرا طلاق داده است. *از زن مکّاری پرسیدم :چرا...
چند حکایت عرفانی (1) *به یکی گفتم «صدق برترین رندی است ».او در دلش گفت «عجب !پس برای برداشتن کلاه کسی بهتر است که با او رو راست باشیم». **** *در جمعی گفتم «خود شناسی ، خداشناسی است».پس از چند روز با کمال حیرت متوجه شدم که...