صادق هدایت «بوف کورِ ِوجدان ملّی ما »
صادق هدایت (بوف کور وجدان ملی ما)
مقاله 20فلسفه شخصیتها-دائرةالمعارف عرفانی جلد سوم
دایرة المعارفهای بزرگ جهان ، هدایت را پدر ادبیات مدرن ایران لقب داده اند .صادق هدایت با « بوف کور » معروفیت جهانی یافته است که به همه زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است . « بوف کور » بیانگر جنگ بی پایان انسان با خویشتن است و تراژدی روح انسانی که بیدار شده ولی راهی نمی یابد زیرا همه جا تاریک است : شب استآری شب !جغد ، پرنده ای شب زنده دار و نالان است و به « مرغ حق » هم معروف است و این خود صادق هدایت است که مرغ حق وجدان ملی ماست و تا به امروز شب زند ه دار و نالان است .صادق هدایت به راستی مصداق نام خودش می باشد و بسیار اندکند که چنین باشند جز مردان حق .تقریباً همه بیداران عرصه فرهنگ معاصر ما تحت تأثیر نالۀ این بوف بوده اند : نیما ، آل احمد ، دکتر شریعتی ، خلیل ملکی ، احسان طبری ، سهراب سپهری ، فروغ و…...
هنوز هم مشهور است که « هر کس که اثری از هدایت را بخواند به خود – کشی دچار می شود » .
این مسئله عین واقعیت است زیرا آدمی به ناگاه به خود می آید و بدبختی و حماقت و جنون خود را می بیند و لذا به خود – براندازی می افتد .آثار هدایت هر یک به مثابه « ذکر » است و برگی از کتاب وجود را روایت می کند .
مجموعه آثار او حدیث نفس یک ملت است .هدایت یک انسان به خود – آمده بی رهنما و بی امام است و لذا مؤمنی کافر است و بدین لحاظ عین نیچه آلمانی است .هدایت با عمر کوتاهش کل زمانه اش را در گسترۀ جهان ، دید و فهمید و غایت تراژیکش را به یقین دریافت و فاتحۀ این تمدن را پیشاپیش خواند و در داستان « س،گ،ل،ل»این فاجعه را پیشگویی کرد .
هدایت جهانی ترین انسان ایرانی عصر خویش بود و هنوز هم هست .
شمعی بود که بسیاری بر گردش جمع آمدند و بخود آمدند و نبوغهای خود را یافتند و دکانها گستردند
و به نان و نوایی رسیدندولی او خودش از این بازی مبرّا بود و از شرّ این یاران منافق گریخت
و در پاریس ِتنهایی اش بدست خودش شهید شد و این سنّت عارفان بی امام و راه نایافته در کل تاریخ بوده است .
اگر آثار و زندگی « لوکرتیوس » فیلسوف سده سوم قبل از میلاد در روم باستان را درک کنیم ،
هدایت را تجلّی دوباره او می یابیم که همچو او در سن چهل سالگی خودکشی کرد .
در تفسیر خودکشی این پاکترین انسان دوران خودش فقط می توانیم این آیه از قرآن را تفسیر کنیم که
« اگر خداوند به برخی از مؤمنان امر به خود-کشی کند اندکی از این امر اطاعت می کنند.»
گاه انسان آنچنان تنها ست که حتی دشمنی هم ندارد که او را بکشد و نجاتش دهد .
هدایت همه مکاتب عصر جدید را از نزدیک درک نمود و به کنه اش راه یافت . او نخستین سوسیالیست متفکر و اگزیستانسیالیست اصیل و نیهیلیست عارف مشرب بود و نیز نخستین ایرانی به خود آمده در متون پهلوی .
و عشق او به هندوستان همان منشاء ذکر و به خود – آیی او بود همچون همه خود – شناسان بزرگ قدیم و جدید ما ، مثل دکتر شریعتی .
او همچون دانته بهشت و دوزخ و برزخ وجودش را یافته بود و از جمله اندک عارفانی است که متافیزیک را در فیزیک تعّین بخشیده بود .او
خود – آموخته ای تمام عیار بود و آگاهی اش بر انسان و زمان ، بی نظیر و بکر بود .
او با تجربه اندکی از هر علمی ، تا کنه آن راه یافت .
با چند سال تحصیل در علم پزشکی به بطالت این علم آگاه شد و کتاب « فواید گیاه خواری » عصاره این تجربه بود و آنگاه این دانش را رها کرد .
او از جمله اندک تحصیل کردگان عصر جدید است که در مدرسه و دانشگاه در جستجوی حقیقت بود
و نه مدرک و تخصص و ثروت و منصب .
در زمان خودش پیشنهاداتی برای پذیرش پستهای مهم فرهنگی دریافت کرد و رد نمود .
در حالیکه بسیاری از شاگردان و پیروانش به مناصبی بزرگ رسیدند او با پذیرش فقر با فخر از راه حقیقت خارج نشد .او از خاندانی اشرافی بود ولی پا بر اشرافیّت نهاد . او خود کانون روشنفکری عصر خود بود ولی از روشنفکری فرا رفت و از آن در گذشت . او بزرگترین نخبه سیاسی عصر خود نیز بود ولی اهل سیاست نشد .
صادق هدایت ، نور هدایت همه تحصیل کردگان حق جوی ایرانی است . نوری پاک که به هیچ آفتی مبتلا نیست و نهایتاً از خود هم فرا می رود .
خود – کشی هدایت موجب فراگیر شدن نور صدق و هدایت او در ایران و جهان شد .
« می ترسم که هنوز خودم را نشناخته ، بمیرم ». این پیام هدایت در سر آغاز « بوف کور » است . هدایت ، درد خود –شناسی انسان مدرن است . او خود از سنّت و مدرنیته هر دو فرا رفت . او اسوۀ یک انسان پسا مدرن است که نمی خواهد خود را بفریبد . در تاریخ روشنفکری مدرن ما ، فکری صادقتر از هدایت پدید نیامده است . او صدیّق اکبر ادبیات مدرن ماست .
هدایت ، نیچه ایرانی است ولی نه به تقلید از نیچه .
او در سر آغاز عصر مدرنیزم در ایران ، از مدرنیزم فرا رفت در حالیکه اکثریت روشنفکران حتی دینی ما حدود نیم قرن پس از هدایت ، اسیر مدرنیزم هستند .
فقط به قوۀ ایمان می توان از طلسم مدرنیته نجات یافت و او نجات یافت . تا به امروز هم شاید کسی چون او به غایت مدرنیزم آگاه نشده است . او در آخرین یادداشت خود به آل احمد می نویسد که : تصمیم گرفته ام که خود را از جماعت احمق ها و خوشبخت ها بیرون بکشم .
نگاه او به نقد روشنفکری براستی فراتر از زمانه اش بود . آنگاه که می نویسد : انتقاد به جامعه ای که سراسر غرق در فساد است به مثابه تصدیق فساد است .
مهربانی به معنای واقعی کلمه و صداقت ، خشوع و حیا از جمله ویژگی شخصیت اوست
که همگان بدان اعتراف کرده اند و اینها از صفات مخلصین است .
خود –کشی او نیز خارق العاده بود .
در حالیکه لباس دامادی به تن نموده و پول کفن و دفنش را بر سینه اش نهاده ، با تبسّمی حاکی از رضایت ، از دنیا می رود . پس او از فرط کینه و نفرت و انتقام از دیگران دست به خودکشی نزد .
همه دوستانش در روزهای قبل از مرگش او را بی نهایت شاد دیده بودند و
لذا هیچکس مرگش را باور نمی کرد مخصوصاً خود کشی اش.
ایمان در آخرالزمان در تقیّه است و جا نماز آب نمی کشد . هدایت ، از اسوه های ایمان آخرالزمانی ماست .