۱۷_عصر شعار و شعر
عصر شعار و شعر مقاله ۱۷ خودشناسی
عصر مدرن را به لحاظ منطق بایستی دوران حاکمیت جهانی شعارها دانست: آزادی ، دموکراسی ، برابری ،عشق ،رفاه …….. شعارها محصول شعرهایند .
و شعر همان شعور سرگردان و بی یقین است . قرآن کریم شاعران را انسانهایی سرگردان می داند که می گویند آنچه که خود نمی کنند و فقط مردمان گمراه از آنان پیروی میکنند .
امروزه به وضوح شاهد تحقق جهانی این کلام خدا می باشیم.
شعارها و شعرها لزوماً هم دارای نظم و قافیه کلامی نیستند چه بسا فلاسفه ای که شاعرند مثل افلاطون که سر سلسله بخش عمده ای از شاعران فیلسوف مأآب است و خود بانی نخستین مدینه فاصله و شعارهای مشهوری مثل « جمهوری » و اشتراک جنسی است که در قرون اخیر تبدیل به مکاتب اجتماعی و سیاسی و اقتصادی شده اند.
خود افلاطون نیز یک شاعر سرگشته و نیهیلیست پوچ گرا ) بود و در آخرین سطور اثر مشهورش به نام «جمهوری»
همه آن مباحث آرمانشهری خود را باطل ساخت و آنها را ناممکن دانست و در اواخر عمرش دچار افسردگی و میل به خودکشی شد و
به روایتی خودکشی نمود و همچون اکثر شاعران تمام عمرش مبتلا به افیون بود و افیون را تقدیس مینمود .
و امروزه طبقه ای به نام شاعر در جهان پدید آمده است.
در قرآن کریم خداوند در سوره شعراء ،
نهایتاً تنها راه نجات شاعران از این سرگشتگی را رویکرد به خدا و ذکر حق و قیام بر علیه ظلم می داند
یعنی همان ظلمی که خود بر خود روا داشته و مردم بسیاری را هم گمراه ساخته اند .
که از این نوع شاعران به یقین رسیده نیز در تاریخ پدید آمده اند
که مولای رومی و عطار و حافظ ما از این جمله اند.