*************
تولد علی (ع) در خانۀ خدا
از کتاب انسان کامل جلد ۱ اثر استاد علی اکبر خانجانی
علی ابن ابی طالب نخستین کودکی در تاریخ بشر است که در معبدی متولّد می شود آنهم معبدی که خانۀ خدا نامیده می شود یعنی خانۀ کعبه در مکه. این خانه و یا محل آن نخستین محل اسکان و منزلگاه آدم و حوا پس از ھبوط از بهشت بوده است طبق روایات دین. و در طول تاریخ بارھا خراب شده و بازسازی گردیده است. که یک باز سازی بدست ابراھیم و اسماعیل است پس از واقعۀ ذبح عظیم اسماعیل بدست پدرش. این خانه یا محل آن منزلگاه ھاجر و اسماعیل در دوران تبعید الهی این زن و کودکش نیز بوده است که بعد از آن به نام خانۀ خدا ساخته شده است و تا به امروز به ھمین نام قبله گاه مسلمانان است. و علی (ع) در این خانه به دنیا آمد. گوئی که خدا به دنیا آمد و از آن خروج کرد. امام حسین (ع) ھم با خروج از مراسم حج بود که خونش مباح و شهید شد. اولین فرزند آدم و حوا نیز در این خانه بدنیا آمد که ھابیل و نخستین شهید و مقتول تاریخ بشر است. نخستین انسان کامل و خلیفۀ خدا و مظهر و معرف ذات باریتعالی ھم در این خانه متولّد شد. طبق روایات، علی در رحم مادر و دورۀ شیر خوارگی اش با مادرش سخن می گفته و بارھا او را از خطر و خطا رھانیده است. مادر علی (ع) که نامش فاطمه بود بعد از به دنیا آوردن علی (ع) مدّت طولانی ای نزیست و خود از دنیا رفت و لذا علی (ع) به پسر عمویش محمد (ص) سپرده شد و محمد (ص) در حکم مادرش بوده است. پدر علی (ع) یعنی ابی طالب تا چند سال بعد از بعثت پیامبر اسلام زنده ماند. او پرده دار و متولّی کعبه بود که محل نگهداری بت ھای عرب بود. در واقع پدر علی (ع) مثل ابراھیم، با بت ھا سر و کار داشت و حافظ بت خانه بود. و علی (ع) در واقع در بت خانه و در میان بت ھا متولد شده بود منتهی بتی زنده و انسانی. بتی از میان بت ھا. می دانیم که اعراب قبل از اسلام به وجود الله بعنوان خدای ھمۀ بت ھا قائل بودند ولی بتی به نام الله نداشتند و او را خدای غائی می دانستند. گویی که اینک این خدای بت ھا در بت خانه زنده شده و بیرون آمده بود
*************
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد اول اثر استاد علی اکبر خانجانی
1256- اگر گفته شده که حبٌ علی موجب مصونیت از آتش دوزخ است شامل همه علیّین و عارفان و امامان هر عصر و قومی می باشد و اين مربوط به نور جمال امام است که نار دوزخ را دفع می کند. زیرا امام کسی است که به دیدار جمال حق نائل آمده است و صاحب این نور جمال گشته است و وجه الّله است لذا مهد اسماء الّله هم هست در درجات تجلی. و نور اين اسماء٬ نار را دفع می کنند همانطور که امام در دعای جوشن کبیر به یاری اسماء الهی به نبرد با « نار » می رود
*************
از کتاب عرفان امامیه
نص ّدوم
عرفان علوی (العلی) در وجود علی ابن ابیطالب (ع) (امام مطلق) ص۲۳
مذھب و انسان امامیه آن مذھب و انسانی است که مؤمن به رشد و تکامل و وجود الهی انسان است که انسان باید به الهیت وجود در جهان نائل آید و بانی این مذھب و مکتب ھم محمد و علی ھستند و برپادارندگان و حامیانش ھم ائمه معصومین می باشند و اسوه کامل و جهانی چنین انسان کاملی در آخرالزمان ھم قائم آل محمد مهدی موعود است که مظهر کامل محمد- علی است
آنچه که مانع گردید تا انوار علی عظیم و علی حکیم و علی کبیر و علی عزیز و علی علیم از وجود علی مرتضی در عصر خودش آشکار و معروف گردد خفقان مرگبار شورای سقیفه و تبلیغات اموی و خانه نشینی و حبس بیست و پنج ساله علی بود که کسی شهامت دیدارشان را نداشت الا اینکه می بایست از جانش می گذشت وخاندانش را فدا می کرد مثل عمار و ابوذر و سلمان و میثم و دیگران! که آن خفقان تا به امروز در جهان اسلام بطور روزافزونی استمرار یافته است و حتّی در جوامع شیعی نیز وضع بهتری حاکم نبوده است که یک نمونه اش حکومت کذاب صفوی بود که ھمه حکیمان و عارفان حقه را تبعید و سر به نیست می کرد و حتی کسی چون شیخ بهائی را با آنهمه خدماتش به صفویان، برنتافتند. و امروزه نیز شارحان عرفان علوی در جهان تسنّن تکفیر و مرتد می شوند و در جهان تشیع غالیه خوانده می شوند و متهم و محکوم و محبوس می گردند تا حقایق محمدی و عرفان امامیه به گوش مردم نرسد
*************
از کتاب غزل عشق اثر استاد علی اکبر خانجانی
( علی ام )
نمک پروردۀ خوان علی ام
در این سفره نمکدان علی ام
فقارت را ز فخرش پیشه کردم
فقیر سفرۀ نان علی ام
ز دانشگه بکلی وارھیدم
مرید درس انسان علی ام
ز جان خود گذشتم بارھا من
طفیلی تب جان علی ام
به عشق عاشقان ھوی کویش
ز خود جستم من از آنِعلی ام
چون از اھل ِ کتاب و شهر رستم
غزلخوان گلستانِ علی ام
برون جستم ز خانقاه و مسجد
غریقِ بحر قرآن علی ام
ز تلخی حقیقت شهد و شیرم
شهیِد حقّ رضوان علی ام
ز خانِ جانِ خود چون پر کشیدم
از آن دم بر ِسر خوان علی ام
قلم از ذوالفقارش در یَدِ من
درین گردونه فرقان علی ام
منم میزان دین خالص امروز
تجلیگا ِه دستانِ علی ام
علی وارم ز علییّن الله
جمال ھوی عریان علی ام
*************
از کتاب دائره المعارف عرفانی جلد دوم فلسفه تشیع اثر استاد علی اکبر خانجانی
عید علی (خودشناسی شیعی)مقاله ۲۸
- رمضان ماه علی (ع)است چرا که علی (ع) سلطان فقر و گرسنگی در کل تاریخ است و به ھمین دلیل سلطان عشق نیز ھست چرا که فقط صاحبان فخرِ فقر و شکمهای گرسنه حاملان عشق ھستند و بر خلاف تصور عامه، فقط با شکم گرسنه می شود عاشق بود و بس. و فطر، عید شکمهای گرسنه و دلهای عاشق است که به وصال معشوق می رسند. و این میعاد علی با فاطمه است و دیدار با جمال فطرت. ھمانطور که می دانیم نام فاطمه از «فاطره» و از مصدر فطر و فطرت است. ھمانطور که نام محمد (ص) از احمد است در نزد پروردگار طبق حدیث قدسی در معراج پیامبر. پس عید فطر عید وصال با فطرت است که جمال این فطرت ھم فاطمه است ھمانطور که فاطمه طبق حدیث مذکور، جمال فطرت الهی در بشر است و مقصود خداوند از خلقت انسان و جهان. پس عید فطر، عید کائنات است و میعاد با فطرت ھستی که در انسان است و جمال آشکارش ھم فاطمه. پس عید فطرھمان عید فاطمه است و مقصود از ماه رمضان که ماه علی است ھمانا رسیدن به وصال با عصمت ذات و جمال فطرت آدم می باشد. رمضان ماه علی است که به فاطمه می رسد. باشد که در عید فطر با فاطمۀ جان خود دیدار کنید و به وصال فطرت خود نائل آئید
*************
از کتاب انسان کامل جلد اول (علی شناسی)
محمد (ص) خورشیدی است که ضیاء وجودش بطور مستقیم موجب کوری چشمان می شود و لذا این نورش را فقط می توان در ماه امامت علی (ع) درک نمود ھمانطور که خود فرموده: « من شهر علم ھستم و علی درب آن است » و لذا فقط از طریق وجود علی (ع) می توان محمد و حقایق دینش را شناخت و این است که او را حجت دین محمد (ص) نامیده اند و حجت خدای محمد (ص
ھمانطور که به لحاظ علوم جدید می دانیم که خورشید موجب حیات و پیدایش زمین و اھالی آن است ولی ماه موجب استمرار این حیات است. محمد (ص) ھم بانی کمال دین است و علی (ع) موجب استمرار دین خدابر روی زمین است. محمد (ص) مثل قلب دین است. علی (ع) ھم مغز آن است. که بی مغز حیات برای انسان ھیچ است و مثل یک حیات نیمه جانوری، نیمه گیاھی است
*************
دائره المعارف عرفانی جلد دوم فلسفه تشیع مقاله ۱۱
قهر: کمال مهر
قهر یاران برتر از مهر آمده
انبیای الهی سفیران مهر و محبت و ایثارند و بنیانگزاران مکتب عشق. و اما کامل کنندۀ این مکتب یعنی محمد(ص) که جمال رحمت خدا در کائنات است در وجود علی متبلور گشته و لذا رسالت را به اتمام رسانیده است. ولی این تبلور کمال مهر حق در چشم عامۀ بشری عین قهر است و لذا اسوۀ تنهائی انسان گشته است. هر صفتی چون به کمال رسد بناگاه صورتی کاملاً متضاد می یابد. و این همان حقی است که جادویش را جز انگشت شمارانی از عارفان در نمی یابند و مابقی بشر از آن روی بر می تابند و این راز تنهائی و شهادت کاملان وادی محبت است. نیکی چون به اوج رسد عین شر می نماید عکس این امر به معنای دیگری نیز مصداق دارد که از ارادۀ عاملش خارج است. حق نیز چون به تمام و کمال فرود آید موجب ابطال عظیمی در همه ارکان حیات بشر است که البته ابطال اموریست که ذاتاً ناحقند. مهر نیز چون به کمال رسد اشدّ قهری فراسوی منطق و علیّت است همچون قهر علی که جمال کمال رحمت محمدّی است که حقّش را جز انگشت شمارانی در طول تاریخ درک نکرده اند. این قهر باعث و بانی فصل جدیدی از تحول ذات بشر و نطفۀ عطفی در تاریخ فرهنگ و تمدن است که فقط صورتی از آن در عرفان اسلامی متجلّی است که معنا و حقّ برتری از انسانیت را فرا روی بشر قرار می دهد و بشریت را به آن فرا می خواند. نخستین بانی این قهرِ برتر از مهر همانا ابراهیم خلیل الله است که در ماجرای تبعید همسر محبوبش هاجر و ذبح اسماعیل متجلّی شده است و در دین اسلام به تمام و کمال به فعل آمده که همانا غیبت امام است. کلّ ماجرا در یک کلام از این قرار است که انسان باید نهایتاً هر کسی را که بیشتر دوست می دارد رها کند و بخدا وا گذارد برای رضای خدا و رشد محبوبش و نه برای ارضای خودش. چرا که آنکس که مورد مهر ومحبت و ایثار واقع می شود بقول معروف عزیز دردانۀ و مصرف کننده و طلبکار و بی شعور و واژگون سالار می شود و منشأ محبت را طرد و لعن و انکار می کند و موجودی بغایت کافر می گردد. چنین کسی در آن واحد که مورد اشدّ لطف و ایثار است در سمتی دیگر موجودی شدیداً مفعول و منفعل و حتّی مظلوم واقع می شود و بسیار بندرت اتفاق می افتد که بواسطۀ تقوی و معرفت بتواند حقّ مهر را در یابد و حقوقش را ادا نماید و از این لطف الهی در جهت تعالی روح بهره جوید. اینجاست که قهر عاشق تنها راه نجات و رشد و بیداری معشوق است. معشوق همواره مفتون و مجنون و از خود – بیگانه است الّا اینکه بواسطۀ قهرعاشق بخود آید. و اگر علی(ع) مبدأ عالیترین حدّ عرفان در تاریخ است بواسطۀ قهّاریتِ عاشقانه اش به بشریت است که موجب بخود–آئی عظیم بوده است. خود آن حضر ، شهیدِ همین کمالِ مهرش می باشد و از همین بابت تنهاترین انسان تاریخ نیز می باشد زیرا درک کمال مهر در این قهر جز از عهدۀ عارفان بر نمی آید. همانطور که کمال مهر پروردگار دربارۀ مخلصین بصورت اشدِّ فقر و بیکسی و بلایا آشکار می شود
*************
کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد دوم _ فلسفه قرآنی_ خودشناسی قرآنی اثر استاد علی اکبر خانجانی
فلسفۀ « حق » خودشناسی قرآنی مقاله ۵
«حق» یکی از مفاهیم و واژه های کلیدی فرهنگ قرآنی و اسلامی است که در هیچ مکتب و مذهبی، مترادفی تا به امروز ندارد و مترادفاتی همچون راستی ، درستی و عدالت نه تنها به تنهایی و بلکه جمعاً هم قادر به ادای این معنا نیستند . یکی از محسوسترین بیانی که دربارۀ معنای حق در قرآن آمده است این است که : خداوند زمین و آسمانها را برحق بنا نموده است. حق یک صفت نیست که همچون سایر صفات به متضادش تعریف شود مثل عدل که با ظلم تعریف می شود . گویی که یک اسم ذات است که از اسمای الهی می باشد و تنها اسمی است که هیچ معنا و توصیفی منطقی ندارد . در آیۀ مذکور در قرآن ، حق به مثابۀ جوهره و ذات و زیربنای عالم هستی است پس چیزی عیان نیست که امکان در افتادن با آن باشد. باطل که در نقطۀ مقابل حق بکار می رود یک معنایی کاملاً فرضی همچون عدم و نیستی است که معنایی محض و مجرد می باشد که مختص ذهن بشر است. پس حق همان حقّ وجود است و حقّ هر آنچه که هست و پدید می آید. در اینجا حتّی کفر هم یک حق است که همان حقِّ انکار حق می باشد و حقِّ تغییر و فساد است . حق همان حقِّ خلقت است و لذا در مخلوقیت و موجودیت درک می شود به همین دلیل درمعرفت اسلامی همواره اسم حق به همراه ظهور می آید : ظهور حق و یا نزول حق. این نزول و ظهور حق درعرفان اسلامی تجسّمی انسانی یافته است و لذا شعار اناالحق را پدید آورده است گویی که ظهور حق در جهان همان ظهور انسانهایی است که حامل حقِّ عالم هستی هستند و حقِّ پروردگار را بیان می کنند به این ترتیب بایستی مردان خدا را جلوه هایی از ظهور حق دانست. پیامبر اسلام دربارۀ علی (ع) می فرماید: « حق با علی است و علی با حق است و علی به هر سو گراید حق به همان سو می گراید » در این مقام حتی انسان کامل برتر از حق قرار دارد و گویی حق را مرید خود ساخته است و این همان معنایی است که در معراج پیامبر آشکار شده است که خداوند خود را مرید و نمازگزار علی معرفی میکند. بنابراین ادعای اناالحق بواسطۀ منصور حلاج نمی تواند چندان گزاف باشد زیرا مقامی برتر از این نیز برای انسان ممکن است. در عرفان اسلامی ظهور حق در قلمرو عشق عرفانی ممکن می شود آنگونه که در رابطۀ مولوی و شمس رخ نمود و مولوی، شمس را ظهور حق نامید و لذا او را شمس الحق خواند. در بیانی عامیانه تر هر انسانی دارای حق است و مظهری از حق می باشد همانطور که هر شئ ای دارای درجه ای از حق است و برحق است همانطور که قرآن کلّ جهان و جهانیان را برحق خوانده است. ولی وجود انسان عالی ترین عرصۀ ظهور حق می باشد و لذا موجودات بشری جملگی دعوی حق دارند و همواره از حقّ خود دم می زنند و از آن دفاع می کنند و گاه برایش جان می دهند . کلّ تاریخ بشر چیزی جز قلمرو ظهور حق و تلاش برای رسیدن به حقّ وجود نیست . آیا حقّ وجود چیست؟ معنای تمام عیار و کامل حق در وجود نهفته است چرا که در عالم وجود چیزی برتر از وجود نیست و مسلماً حقّ وجود همان خالق موجودات است و لذا حق، نام خداست. پس حق همان حضور الله است و عالم وجود هم چیزی جز ظهور این حضور نیست. پس حقّ وجود همان خداست که ذات وجود است و جستجوی هر انسانی برای حقّ خودش ذاتاً جستجو برای خدای خویش است که این وجود را جاودانه می کند و جاودانگی وجود است. پس به زبان ساده حقّ وجود همان جاودانگی است و ظهور حق، همان ظهور جاودانگی است همانطور که کلّ تلاش بشر برای رسیدن به حقش جز به قصد جاودان سازی خود در جهان نیست. هر انسانی به میزانیکه خداوند را معرفی می کند جاودانه می شود و این است که مردان خدا جملگی معرفان پروردگارند و لذا هویتهای جاودانۀ تاریخ هستند و به مثابۀ حقّ بشریت می باشند. در واقع جاودانگی برخاسته از جهان معرفت است و عالیترین نوع معرفی خدا همان معرفی از خویشتن است که منجر به ظهور حقّ خویش می شود و این جز از راه خودشناسی ممکن نمی آید و لذا فقط عارفان، محلّ ظهور اناالحق بوده اند اینگونه است که انسان در وجود خودش به همان چیزی می رسد که وجودش بر آن قرار دارد یعنی حقّ وجود
*************
دائره المعارف عرفانی جلد دوم فلسفه تشیع مقاله ۹
غدیر خم: کمال دین و آغاز مذهب عشق
« امروز دین را بر شما کامل کردیم و نعمت را به غایت رساندیم» – قرآن کریم
این آیه در شأن واقعۀ غدیرخم نازل شده است . و اما کمال دین چیست؟ دین بمعنای راهی است که به خدا می رسد و کمال این راه همانا رسیدن به خداست و کمال نعمت هم طبق سورۀ حمد همان صراط المستقیم است که بقول علی(ع) همان راه معرفت نفس است که به خداشناسی می رسد زیرا نزدیکترین راه رسیدن به خدا همان در خویشتن است . یعنی رسیدن به خدا در خویشتن. و همان وادی امامت است و مکتب عرفان عملی در رابطۀ بین مراد و مرید و امام و مأموم . طبق دهها حدیث و آیه قرآن، چون دو دل یکی شود سومی خداست. پس واقعۀ غدیر، واقعۀ بیعت قلبی و ارادت عرفانی بین دو مؤمن است که یکی در جایگاه امام است و دیگری در جایگاه مأموم. و واقعۀ غدیر خم سرآغاز چنین واقعه ای است و لذا رسیدن به «خم قدر» است زیرا قدر وجود انسان همان خداست و نزدیکترین راه برای رسیدن به خدا همانا دل خویشتن است که خانه و عرش خداست. پس این راهی است که انسان را به خمخانۀ قدر وجود می رساند و انسان را صاحب وجود می سازد زیرا در قلمرو معرفت نفس، یک مؤمنِِ مرید ، راه دل خود را یافته و بر دل خود وارد شده و در آن مقیم می شود و این همان مقام خلافت اللهی انسان است که کمال دین است و لذا ختم نبوت
*************
غدیر خم – خمخانۀ عشق هاهوتی
«غدیر خم »، چشمه یا برکه و یا کلاته ای بین راه مکه و مدینه بود که حضرت رسول در بازگشت از آخرین حج خود در آن محل توقف نمود و وصی دین خود یعنی علی (ع) را به مسلمانان معرفی فرمود. این روایت تاریخی مسلّمی است که دربارۀ غدیر خم از همه مورّخین و راویان شیعه و سنّی تصدیق شده است. خطبۀ غدیریه کاملترین خطابه ای از پیامبر اسلام است که به تمام و کمال در تاریخ باقی مانده و بخشی از بدیهی ترین حدیث نبوی محسوب می شود که عمده ترین جنبه از معارف بنیادین امامیه را پدید آورده است که گزیده هایی از این خطابه ها را که برخی در محلّ غدیر خم و برخی دیگر در بین راه روایت شده است در اینجا نقل می کنیم:
« من شهر علم هستم و علی دروازۀ آن است. هر که را من مولایم بعد از این علی مولا ست.
علی نور معرفت است، علی مماس بر ذات خداست، علی رهبر اولیای خداست، علی پیشتاز هدایت است، علی بعد از من صاحب اختیار همه مؤمنان است، علی کلمه ای است که پرهیزگاران آن را فرا می گیرند، علی مخزن وحی من است، علی بر پاکنندۀ قیامت است، علی و من نور واحدیم، هرچه من شنیده و دیده ام او هم شنیده و دیده و هر کجا که من بوده ام او هم بوده است، علی با حق است و حق با علی است، علی به هر سو گراید حق هم به همان سو گراید، علی تقسیم کنندۀ بهشت و جهنم است،علی نور باطن همۀ انبیای الهی بوده است، علی راستگوترین انسان است، علی میزان انسان است، علی وارث علم همه انبیای الهی است، علی جدا کنندۀ حق از باطل است، علی بهترین انسان است و هر که به این امر معتقد نباشد کافر می شود، علی مورد امتحانی از جانب پروردگار قرار گرفت که هیچ بنده ای به آن امتحان نمی شود، علی آن جوانمردی است که در معراج دیدار نمودم، معراج من فقط برای شناخت علی بود، خداوند برعلی نماز می گزارد … ».
در حقیقت علی (ع) بر اساس این سخنان رسول بسیار بیشتر از یک وصی معرفی می شود. در این سخنان، تازه می توان به مقام هاهوتی خودِ حضرت رسول پی برد زیرا کسی که وصی اش این است پس خودش کیست. این است که قیاس محمد و علی در معارف امامیه مثل قیاس خورشید و ماه است. در این خطابه ها حقّ امامت است که آشکار شده و راز ختم نبوّت و کمال دین و مطلق نعمت خدا بر بشریّت عیان گردیده است. در اینجا امامت عین واقعّ قیامت کبری و عرصۀ لقاء الله می باشد. حاضران در این واقعه برای نخستین بار چنان عشقی از محمد نسبت به علی را آشکارا دیدند که مشابه مکتوب چنین عشقی در کلّ تاریخ بشری فقط در اشعار مولوی نسبت به شمس تبریزی یافت می شود. همین عشق نهان که بالاخره در آخرین ایام زندگی رسول خدا آشکار شد اساس کل کینه و عداوت منافقان و بخیلان بر علیه علی و آل او و شیعیان او در طول تاریخ بوده است و این عداوت مشمول حال وجود مبارک رسول خدا نیز گردید که در حال احتضار و در رختخواب بیماریش از جانب چند تن از نزدیکترین اصحاب کبار مورد سوء قصد قرار گرفت که باز هم برای چندمین بار توسط علی خنثی و مسکوت شد. واقعۀ بیعت با امام بعنوان مظهر حق و الوهیّت یک بیعت سیاسی نبود به همین دلیل هرگز علی، شکنندگان این همه بیعت کننده را به زیر سوال نبرد این بیعتی مطلق و بی چون و چرا بود که فقط عشقی ناب می توانست حامل آن باشد و بس، که انگشت شماری بیش نبودند که همان یاران صفّه بودند. واقعۀ دیگری که در حاشیۀ این بیعت بطور خصوصی تر رخ نمود این بود که علی (ع) بیعت کنندگانش را از میان مؤمنان واقعی دو به دو به بیعتی مضاعف دعوت نمود و آنان را برادران حقیقی نامید و وصی و وارث در دنیا نیز قرار داد. این به مثابه جاری شدن امامت در سطح نازلتری بود که در قرآن کریم هم مذکور است که « برخی مؤمنان اولیای برخی دیگرند » و این همان سنت امامیه در دوران غیبت امام در طول تاریخ است این همان سنت مراد و مرید در عرفان اسلامی است که نور امام را در این رابطه آشکار می سازد. در واقع علی (ع) بلافاصله سلسله مراتب امامتش را در میان مریدانش جاری نمود و نور امامت و معرفت و هدایت از طریق همین مریدانش در کلّ تاریخ از شرق تا غرب عالم اشاعه یافت که برخی از آنان عبارتند از: سلمان فارسی، کمیل، مقداد، میثم، عمار، بلال و اویس قرنی که بعداً به این بیعت ملحق شد. جالب اینکه تقریباً همه این اولیای علی، برده های آزاد شده توسط پیامبر و علی بودند و جالبتر اینکه همسران همه امامان ما نیز پس از علی که زایندگان امامان بعدی بودند از کنیزکهای آزادشده بدست امامان بودند. گویی که نور امامت و هدایت در بستر بردگی بشر رشد کرده و استمرار یافته است یعنی مستضعفترین افراد بشری بوده اند که جانشینان خدا بر روی زمین گشته اند همانطور که امام اول و امّ الائمه ( فاطمه ) هر چند که برده نبودند ولی از هر برده ای
در جهان فقیرتر و گرسنه تر زیستد و در واقع خدایان گرسنگی بودند منتهی با فقر افتخاری و گرسنگی اختیاری. پس در حقیقت این سلطنت فقر و گرسنگی انتخابی است که در تاریخ جاری شده است. در این واقعه بنیاد نژاد پرستی بر کنده شد و وراثت، ایمانی گردید و این همان آل علی است و عرصۀ پیدایش علییّن. و این نخستین جامعۀ امامیه و به زبان امروزه نخستین جامعۀ کمونیستی عاشق و موحد بر روی زمین بود که پدید آمد و سنگ زیر بنای جامعه امام زمانی گردید. این نخستین انترناسیونال کمونیزم عرفانی بر روی زمین بود که اعضایش از ایران و هند و آفریقا و روم بودند و کلّ جهان را نمایندگی می کردند. همزمان با واقعه غدیر خم نطفۀ پلید یک بیعت ضد امامیه و مافیایی در شُرف تکوین بود که بلافاصله با رحلت رسول اکرم آشکار شد و آن شورای سقیفه بود به رهبری عبدالرحمان عوف بزرگترین رباخوار عربستان که همه شکم گنده ها را گرد هم آورد و یک حزب سیاسی و اقتصادی برعلیه علی پدید آورد. تقریباً همه بیعت کنندگان با علی (ع) در غدیرخم دهها داغ و سوراخ و استخوان و دندۀ شکسته در بدن خود حمل می کردند مثلاً کسی چون عمار یاسر یک استخوان سالم در بدن نداشت و تا آخرین لحظۀ زندگیش توسط عُمّال ابوسفیان شکنجه می شد تا دست از ارادتش به علی بکشد. غدیر خم به مثابه عروسی خدا و محفل اولیاء و ظهور حزب الله از شکمهای گرسنه و استخوانهای خُرد شده بود که تحت الشعاع محبت محمد و علی و فاطمه تبدیل به خدایان زمینی شده بودند و پرومته هایی در زنجیر. و اما امروزه اگر احیاناً چیزی از نور دین در خود داریم از برکت آن واقعه است
*************
علی نامه
حدود چهارده قرن است که خطبه های نادره مولا علی (ع) بطرزی حیرت آور در قلوب عاشقان علی (ع) سینه به سینه منتقل می شود و بهر کسی که لایقش باشد می رسد و به نورش زنده و هدایت می شود. ولی خود این خطبه ها مفقودند. عمری در جستجوی این خطبه های نادره بودم که از آنها جز نامی نشنیده بودم که بالاخره در شبهای قدر رمضان امسال به آنها دست یافتم …
*************
کتاب دائره المعارف عرفانی جلد دوم فلسفه تشیع مقاله ۱۱
علی شناسی
قهر: کمال مهر (خودشناسی شیعی) مقاله ۱۱
قهر یاران برتر از مهر آمده
انبیای الهی سفیران مهر و محبت و ایثارند و بنیانگزاران مکتب عشق. و اما کامل کنندۀ این مکتب یعنی محمد(ص) که جمال رحمت خدا در کائنات است در وجود علی متبلور گشته و لذا رسالت را به اتمام رسانیده است. ولی این تبلور کمال مهر حق در چشم عامۀ بشری عین قهر است و لذا اسوۀ تنهائی انسان گشته است. هر صفتی چون به کمال رسد بناگاه صورتی کاملاً متضاد می یابد. و این همان حقی است که جادویش را جز انگشت شمارانی از عارفان در نمی یابند و مابقی بشر از آن روی بر می تابند و این راز تنهائی و شهادت کاملان وادی محبت است. نیکی چون به اوج رسد عین شر می نماید عکس این امر به معنای دیگری نیز مصداق دارد که از ارادۀ عاملش خارج است. حق نیز چون به تمام و کمال فرود آید موجب ابطال عظیمی در همه ارکان حیات بشر است که البته ابطال اموریست که ذاتاً ناحقند. مهر نیز چون به کمال رسد اشدّ قهری فراسوی منطق و علیّت است همچون قهر علی که جمال کمال رحمت محمدّی است که حقّش را جز انگشت شمارانی در طول تاریخ درک نکرده اند. این قهر باعث و بانی فصل جدیدی از تحول ذات بشر و نطفۀ عطفی در تاریخ فرهنگ و تمدن است که فقط صورتی از آن در عرفان اسلامی متجلّی است که معنا و حقّ برتری از انسانیت را فرا روی بشر قرار می دهد و بشریت را به آن فرا می خواند. نخستین بانی این قهرِ برتر از مهر همانا ابراهیم خلیل الله است که در ماجرای تبعید همسر محبوبش هاجر و ذبح اسماعیل متجلّی شده است و در دین اسلام به تمام و کمال به فعل آمده که همانا غیبت امام است. کلّ ماجرا در یک کلام از این قرار است که انسان باید نهایتاً هر کسی را که بیشتر دوست می دارد رها کند و بخدا وا گذارد برای رضای خدا و رشد محبوبش و نه برای ارضای خودش. چرا که آنکس که مورد مهر ومحبت و ایثار واقع می شود بقول معروف عزیز دردانۀ و مصرف کننده و طلبکار و بی شعور و واژگون سالار می شود و منشأ محبت را طرد و لعن و انکار می کند و موجودی بغایت کافرمی گردد. چنین کسی در آن واحد که مورد اشدّ لطف و ایثار است در سمتی دیگر موجودی شدیداً مفعول و منفعل و حتّی مظلوم واقع می شود و بسیار بندرت اتفاق می افتد که بواسطۀ تقوی و معرفت بتواند حقّ مهر را در یابد و حقوقش را ادا نماید و از این لطف الهی در جهت تعالی روح بهره جوید. اینجاست که قهر عاشق تنها راه نجات و رشد و بیداری معشوق است. معشوق همواره مفتون و مجنون و از خود – بیگانه است الّا اینکه بواسطۀ قهرعاشق بخود آید. و اگر علی(ع) مبدأ عالیترین حدّ عرفان در تاریخ است بواسطۀ قهّاریتِ عاشقانه اش به بشریت است که موجب بخود–آئی عظیم بوده است. خود آن حضرت، شهیدِ همین کمالِ مهرش می باشد و از همین بابت تنهاترین انسان تاریخ نیز می باشد زیرا درک کمال مهر در این قهر جز از عهدۀ عارفان بر نمی آید. همانطور که کمال مهر پروردگار دربارۀ مخلصین بصورت اشدِّ فقر و بیکسی و بلایا آشکار می شود
- آخرالزمان ابرانسان ابن عربی اسرار صلوة اسلام شناسی اگزیستانسیالیزم امام شناسی اوشو اشراق امامت امامزمان ایدز برزخ بهشت بوبر تأویل قرآن تناسخ تشیع جهنم حافظ حکمت حکومت اسلامی حکمت الاشراق خاتمیتخودکشی خودشناسی خلق جدید دجال دکتر علی شریعتی زرتشت شفاعت صادق هدایت طب اسلامی ظهور امام زمانعلائم ظهور عرفان عرفان اسلامی عرفان شیعی عرفان حلقه عذاب علم توحید غیبت فاطمه شناسی، فلسفه فلسفهدین فلسفه زندگی فلسفه سینما فلسفه ظهور فلسفه گناه فلسفه مرگ، فلسفه ملاصدرا فلسفه نماز فمینیزم قیامتکرامت کریشنامورتی لقاءالله متافیزیک منجی موعود معراج منجی آخرالزمان مولوی مولانا مهدی موعود معرفتشناسی نجات نیچه وحدت وجود وجه الله ولایت وجودی هایدگر هرمنوتیک یاسپرس
- آدم و حوا, آفرینش جدید عرفانی، ادگار آلن پو، انسان کامل، امراض لاعلاج، پدیده شناسی، تئوسوفی، حقیقتمحمدی، حلاج، خداشناسی، روزبهان بقلی، رجعت حسینی، زایش عرفانی، شناخت شناسی، شیطان شناسی، عشقعرفانی، عرفان درمانی، علی شناسی فلسفه ازدواج و زناشویی، فلسفه بیماری، فلسفه طلاق، فلسفه عشق،ماورای طبیعت، معرفت نفس، ناجی موعود، ناجی آخرالزمان، پدیده شناسی بوبر یاسپرس حلاج زایش عرفانی حقیقت محمدی