عوارض روانی دروغگوئی
این درست است که دروغگو کم حافظه است زیرا تمام ذهنیّت و حواس فرد بر آن نقطۀ دروغ متمرکز می شود تا آنرا حفظ نماید و لذا کل روان بخدمت یک دروغ در می آید و از کل واقعیت غافل می شود و این زمینۀ نسیان است .
یعنی یک دروغ فقط یک دروغ نیست بلکه کل روان فرد دروغگو را دروغگو می کند و بدینگونه آدمی با دروغ گفتن به دیگری عملاً خودش را فریب می دهد و کل هوش و حواس فرد را از واقعیت ها منحرف می نماید و یک شخصیت دروغین و کور و کر و مدهوش پدید می آید و این اساس هر گناه و خطای دیگری است و اینست که دروغ را امّ الفساد نامیده اند و خداوند خطاب به دروغگویان می گوید : وای بر شما !
پس وای بر کسی که خدا به او بگوید « وای بر تو » . پس واضح شد که دروغگوئی علت العلل حماقت و جنون بشر است . و نیز اینکه هیچ دروغی هم بی مصلحت گفته نمی شود و آن فریب دادن دیگران است .
آدم دروغگو فقط ذهن خود را گمراه و منحرف نمی سازد بلکه دل خود را نیز از آدمهای اطرافش بیگانه و بی عاطفه می کند . زیرا عاطفه بمعنای توّجه داشتن است و دروغ موجب بی توجّهی به واقعیت وجودی آدمهای زندگی ما نیز می شود و چشم ما بر آنان کور و گوشمان کر می گردد .
لذا انسان دروغگو هم بسوی بی عاطفه شدن می رود و هم بسوی احمق و دیوانه شدن .
و لذا آدم دروغگو و ریاکار مبدل به موجودی قسی القلب و ابله و حواس پرت می شود . در اینجاست که کلام خدا تصدیق می شود : فریب نمی دهید الا خودتان را .
بنابراین اساس هر توبه ای صادقانه همانا توبه از دروغهای خویشتن است و بدینگونه است که اعمال زشت هم زمینه ارتکابشان از بین می رود زیرا هر عمل زشتی محصول یک دروغ است .