فلسفه ادبیات داستانی

۶_فلسفه ادبیات داستانی 

فلسفه ادبیات داستانی مقاله ۶ خودشناسی هنری

دو تن از پدران و خدایان ادبیات داستانی مدرن جهان یعنی گونه آلمانی و تولستوی روسی در کمال علم و هنرشان به ناگاه خط بطلان بر ذات ادبیات داستانی کشیدند ولی هیچکس سخنان این دو انسان صدیق را باور نکرد و اصلاً بر زبان هم نیاورد و برخی حتی این سخنان را دال بر جنون دوران کهولت دانستند همانطور که انتقاد اینشتن پدر فیزیک مدرن را درباره ماهیت علوم اروپایی بر همین منوال قلمداد کردند.

تولستوی می گوید « ادبیات داستانی جهان سلطه حماقت است » حماقت به معنای خود – فریبی در قلمرو داستان نویسی و داستان خوانی امری مبرهن است زیرا فرد دچار احساس هم ذات پنداری و نوعی مالیخولیا می شود که گاه تا آخر عمر از ان رهایی ندارد و کل زندگیش را همچون شبحی تحت تأثیر قرار میدهد و از واقعیت وجود خودش بیگانه می کند .

اگر عصر جدید را عصر از خود – بیگانگی انسان نامیده اند یکی از علل و اسباب آن سلطه جهانی ادبیات داستانی و قهرمانان و پرسناژهای ادبی هستند که در عرصه سینما حتی به عوام هم سرایت کرده اند .

فی المثل در عصر جديد شاهد نسل تحصيل کرده و روشن فکر و انقلابی ویژه ای هستیم که دقیقاً فتوکپی شخصیت « راسکولنیکوف » در رمان جنایت و مکافات از داستایوفسکی تلقی میشوند و یا شاهد نسلی از زنان تحصیل کرده بوده ایم که مقلد شخصیت « انت » در جان شیفته اثر رومن رولان می باشند که عاقبت این افراد و نسلهای داستانی البته بغایت تراژیک بوده است این فقط یک مثال بود .

و مثالهایی فجیع تر از این را بایستی از شخصیتهای سینمایی پیگیری نمود که شعبه دیگری از داستان پردازی مدرن است .

گوته که علاوه بر پدر رمان نویسی مدرن یک فیلسوف و دانشمند و شاعر درجه اول تاریخ اروپا محسوب می شود در اواخر عمرش می نویسد « ما در حین داستان نویسی دچار حلول ارواح خبیثه و اجنه شده که در داستانهایمان در قالب قهرمانان راه می یابند منتهی نه به این قصد که خودشان را به ما معرفی کنند بلکه به این منظور که ما را فریب دهند و بتوانند به جای ما زندگی کنند .

» به نظر ما هیچ نویسنده و متفکری در تاریخ جهان به این وضوح و صداقت و شهامت در ادبیات به خود آگاهی نرسیده است و سرّ این معما را برملا نکرده است ولی افسوس که حقیقت همواره تلخ است و باورکنندگانش همیشه اندکند .

این ادعای گوته آنگاه بهتر تصدیق میشود که گاه حتی نویسندگان بزرگی به واسطه قهرمانان داستانهای خودشان مسخ شده و نهایتاً -خود کشی میکنند مثل همینگوی ، جک لندن ، صادق هدایت ، میشیما و غیره .

وقتی می بینیم که میلیونها جوان در سراسر جهان تحات تأثیر داستانهای مدرن به واسطه کتاب و یا فیلم چگونه دچار استحاله و مالیخولیا شده و خود را با قهرمانان داستانها عوضی میگیرند و سرنوشت خود را تباه می کنند در می یابیم که به راستی این داستان پردازان رسولان ابلیس و حاملان ارواح خبیثه و اجنه برای بشریت هستند.

دانلود فایل صوتی مقاله فلسفه ادبیات داستانی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*