مصاحبه اي با بزرگان تاریخ

مصاحبه اي با بزرگان تاریخ (خودشناسی ارتباطی) مقاله شماره 4

  • از فردریک نیچه پرسیدم : چه اصراری داشتی که ثابت کنی که آلمانی نیستی در حالیکه ثابت شده
  • که لااقل ھفت جدّ تو آلمانی بوده اند . گفت : برای اینکه می خواستم ثابت کنم که اصلاً خودم نیستم .
  • از حسن صباح پرسیدم : تو که اثنی عشری بودی چرا به ناگاه به لباس اسماعیلیه در آمدی ؟
  • گفت :حقیقت از زبان غیر بهتر به گوش دوست می رسد بخصوص که دشمن باشد .
  • از ژان پل سارتر پرسیدم : چرا بالاخره با خانم سیمون دوبووار رسماً ازدواج نکردی ؟
  • گفت : می ترسیدم که به من خیانت کند .
  • از سقراط حکیم پرسیدم : چرا خود کشی را بر گزیدی؟
  • گفت : به این امید که شاگردم افلاطون از خواب غفلت بیدار شود که نشد .
  • از بزرگی پرسیدم : از چه ُمردی؟ گفت : از خجالت !

  • ✓ برگرفته از کتاب دائرةالمعارف عرفانی _ جلد اول _ فصل سوم _ فلسفه ارتباطات
    « اثر استاد علی اکبر خانجانی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*