نگاه مادر به فرزند(خودشناسی اخلاقی) مقاله شماره 7
در ابتدای ھر زناشویی مرد از زن خود توقع پرستش دارد و زن نیز ھمین توقع را از شوھر خود دارد .
مرد نیاز معیشتی زن را حربه ای بر علیه او می سازد تا او را به چنین پرستشی وا دارد .
زن نیز نیاز جنسی مرد را حربه ای بر علیه او می سازد تا او را به چنین پرستشی وا دارد .
و مرد به میزانی که در این امر شکست می خورد از خانه گریزان می شود تا در بیرون از خانه
و در روابط دوستانه خود ، این پرستش و اثبات وجود خود را بدست آورد و زن نیز به میزانی
که شکست می خورد یا مانند مرد به بیرون از خانه میرود تا در آنجا ھویتی برای خود بیابد و
یا به کودک خود پناه می برد تا در رابطۀ با او به چنین پرستشی دست یابد .
وجود کودک دو جایگاه کاملاً متفاوت را برای زن و مرد دارد .
عموماً نگاه مردان به فرزند خود تا قبل از بلوغ نگاھی نشأت گرفته به زنان خود است و کودک به
خودی خود ارزشی برای آنان ندارد و فرزند زمانی برای مرد ارزشی به خودی خود و جدای از زن
می یابد که به سن بلوغ رسیده باشد یعنی زمانی که فرزند بعنوان یک فرد بالغ پا به جامعه می گذارد
و در اینجاست که می تواند ناکامی ھا و شکست ھای پدر را در جامعه جبران کند .
اما برای زن وجود کودک از ھمان بدو تولد امری ضروری است بخصوص برای زنی که در رابطه عاطفی
با شوھرش شکست خورده و حال باید از طریق کودک آن احساس وجود را برای خود مھیا کند .
بنابر این باید گفت که تا قبل از بلوغ ، کودک زیر نگاه مادر است که رشد می کند .
برای فھم بیشتر مطلب ، مادران را و نگاه آنان را به کودک بر سه دسته تقسیم می کنیم :
۱- نگاه محبت آمیز : مادرانی که رابطۀ عاطفی مناسبی با ھمسر خود دارند و محبت کافی را از ویدریافت می کنند لذا نگاه آنان به کودک نگاھی سرشار از آرامش و محبت است و کودکان چنین مادرانی نیزکودکانی سالم و آرام با رشدی طبیعی می باشند .
٢ – نگاه خود خواھانه : مادرانی که در رابطۀ عاطفی با شوھرشان شکست خورده اند و در قلبشان جز
کینه نسبت به او ندارند و تلاش می کنند با رفتارھا و کردارھایشان آن محبوبیتی را که از ھمسر دریافت
نکرده اند از کودک خود دریافت کنند و کودک را مبدل به ابزاری برای خود خواھی و اثبات منیّت و انتقام از شوھر می کنند .
چنین زنانی ھیچگاه خواھان خود کفایی و استقلال فرزندانشان نیستند زیرا در این خودکفایی ،
احساس وجودشان که منوط به ارضای نیازھای کودک است از میان میرود .
اینان ھمان مادران ھمیشه نگران ھستند که ھیچگاه فرصت تجربۀ زندگی را به فرزندانشان نمی دھند که البته توجیه این خودخواھی و نگرانی ھای بیمار گونه ھمان عشق مادری است .
چنین کودکانی فاقد اعتماد به نفس کافی می باشند و در عین حال بواسطۀ توجھات بیمار گونه مادر
دارای تکبری ویژه اند که ھمین تکبر مانع بر قراری ارتباط سالم آنان با ھم سالان خود می شود .
وجود این کودکان سرشار از کینه نشأت گرفته از مادر است کینه ای که بشکل بی قراری و شیطنت ھای
مخرب و رفتارھای تهاجمی در قبال دیگران بروز می کند و در اصطلاح عوام به این کودکان بچه ننه میگویند .
احساس این کودکان به مادرشان احساسی بسیار متناقض است در عین وابستگی شدید به مادر خود ،
از وی منزجرند که گاه این احساس تا پایان عمر باقی می ماند .
چنین مادرانی خود را مالک تمامیت وجودکودک می دانند .
٣ -نگاه نفرت بار : مادرانی که در رابطۀ عاطفی با ھمسرشان شکست خورده اند اما در جامعه دارای یک ھویت اجتماعی مطلوب می باشند که کمبود محبت شوھر را جبران می کند .
و این زنان عموماً میلی به بچه دار شدن ندارند زیرا بچه را مانعی برای رشد اجتماعی خود می دانند و تنھا
بواسطۀ نگاه جامعه ، بچه دار می شوند .
اینان ھیچگاه مادریّت را تجربه نمی کنند و تا سر حد امکان تلاش میکنند که فرزند را از سرخود باز کنند .
کودکان چنین مادرانی در زیر نگاه نفرت بار مادر، بزرگ می شوند زیرا مادر ھیچگاه آنان را نخواسته بود.
این کودکان ھیچگاه طعم محبت را نمی چشند و به ھمین دلیل ھمیشه از خانه گریزانند .
نگاه نفرت بار مادر وجود این کودکان را از ھمان ابتدا سرشار از کینه به ھمه میکند کینه ایی که با رفتارھای
ضداجتماعی بروز میکند و بدینگونه کودک انتقام خود را از مادر و تمامی جامعه می گیرد .
اکثر کودکان بزھکار و فراری از خانه جزو این گروه می باشند .
بنابر این مادریت معنایی است که نه بواسطۀ افعال بلکه بواسطۀ نگاه به کودک منتقل می گردد .
تا قبل از بلوغ کودک آیینه ای برای مادر است تا خود را بشناسد و پس از بلوغ آیینه ای برای پدر .
پس بیایید برای تربیت فرزندانمان خود را و نگاھی که به آنان داریم را تربیت کنیم .
و فراموش نکنیم که آنان مایملک ما نیستند تا ھر کاری که بخواھیم با آنان بکنیم .
✓ برگرفته از کتاب دائرةالمعارف عرفانی _ جلد اول _ فصل دوم _ فلسفه تعلیم و تربیت
« اثر استاد علی اکبر خانجانی »