«اصلاً چرا چيزی هست بجای اينكه نباشد»

ذکر‌ (روش شناسی قرآن در خلق جدید انسان) اثر استاد علی اکبر خانجانی

 

۱۴۰- و امّا قرآن كريم بر اساس چه معقولاتی بشر را دعوت به ذكر می كند؟ كل قرآن به يك لحاظ چيزی جز بيان سمعی- بصری و كودكانه از جهان هستی و پديده ها نيست. يعنی هر چيزی در اين جهان منشأ ذكر است چرا كه مظهر صفات و اراده الهی است كه اين صفات همان صفات آن اسماء هستند. يعنی كل جهان هستی حضور خداست. اصلاً «بودن» اساس همه ذكرهاست و تأمل در اين مسئله كه «اصلاً چرا چيزی هست بجای اينكه نباشد» خود منشأ ذاتی اذكار و اسماءالله است. ولی بدبختانه آدمی دچار مرضی مرگبار به نام عادت است كه براستی صفتی منهدم كننده است كه در اساس همه عادات بشری همانا عادت به بودن است و عادت كردن به موجودات جهان و از همه مهلكتر عادت كردن به خويشتن. و اين ذات غفلت و نسيان و هلاكت بشر است. و انسان اهل ذكر از اين عادت ظلمانی نجات يافته است و نيز هر كه در ارتباطی با او قرار می گيرد به تدريج از اين ظلمت خارج می شود و هر چيزی را تازه و بديع و بكر می يابد و بلكه هر بار هم كه به چيزی واحد رجوع می كند آن را بتازگی آفريده شده می يابد. يعنی بر واقعيت جهان وارد شده است و از كوری و خواب بيرون آمده است. پس مپندار كه زندگی ذاكرانه يك زندگی تخيلی و رؤيايی با جلوه های ويژه سينمايی است. يعنی اگر بخواهيم ذكر و قرآن را تبيين فلسفی كنيم جز رئاليزم محض نامی دگر ندارد. منتهی رئاليزم خلّاق و بی پايان. و اين همان دريافت حركت جوهری است كه ملّاصدرا برای اثباتش به جای رجوع به ذكر و حكمت محمّدی به ارسطو و افلاطون پناه جسته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*