کربلا٬ عاشورا، حسین شناسی

خداشناسی امامیه جلد ۱ ﴿فلسفه بسم الله الرحمن الرحیم)

۲۴۱- علی(ع) می فرماید: «ای مؤمنان بدانید که هرچیزی را غایتی است پس با ادای حقوق اسلام به غایتش برسید و از آنجا برای خدا خروج کنید.» و این همان کاری بود که حسین در کربلا به انجام رسانید پس حسین برای نجات حداقل اسلام و مسلمانی نبود که خروج کرد بلکه اثبات و تحقق کمال جمال اسلام و دین محمد بود که خروج کرد چه خروجی با کل خاندان و همه یاران مخلص خود. این قیامت زمین بود که حسین بر پایش ساخت و لقاءالله رخ نمود از این جمع عشاق. که خود او در کتابش می فرماید: «هرگاه سه نفر از شما راز در میان نهند چهارمشان خداست و اگر پنج نفر راز در میان نهند ششم آنها خداست…» آری، این محفل راز الهی بود که خدا را از پرده غیب بیرون آورد. پس قیام امام حسین قیام قیامت بود. قیام امامت بود و خروج حسین از مراسم حج آنهم با شمشیر برون از نیام به مثابه خروج او از اسلام بود در کمال اسلام، آنگونه که علی(ع) گفت. این وقوع کامل عشق انسان به خدا و تحقق وجودی توحید بود که مغز و اساس و مقصد دین خداست. پس حسین حداقل اسلام را نجات نداد که حداکثر اسلام را محقق نمود و سپس زیر پا نهاد تا هدف و حق اسلام و دین را به تاریخ بنماید. بسیاری از وقایعی که بعد از شهادت حسین(ع) رخ نمود نیز دال بر بطالت تحلیل های مذکور و حقانیت ادعای ماست از جمله بطالت این ادعا که گوئی امام حسین برای حفظ حداقل اسلام قیام کرد. زیرا با شهادت حسین و یارانش اتفاقاً همان حداقل اسلام نیز از میان رفت و بلکه خانه کعبه که مهمترین رکن شریعت اسلامی هست چندین بار بکلی نابود شد که یکبار بواسطه سپاه یزید به گلوله های منجنیق بسته شد و در آتش سوخت و یکبار هم به امر یکی از امرای اموی از بنیاد بر کنده شد که دوباره این خانه در اندازه و ابعادی کاملاً متفاوت بنا گردید و عجب تر اینکه یکبار هم بدست خود خداوند در جریان یک سیل حیرت آور آنهم در مکه خشک از بیخ برکنده و نابود شد آیا همین یک حجت درباره خانه کعبه که اساس حج و قبله نماز و ستون شریعت است ما را به خود نمی آورد تا بیاندیشیم که آیا این براندازی کعبه در چند نوبت بعد از واقعه کربلا هم بدست مسلمانان و هم بدست خود خدا دال بر حقانیت خروج حسین از مراسم حج است و سرآغاز ظهور امامت در خروج از شریعت. بنابراین، این حقیقت به لحاظ استناد تاریخ بدیهی است که این کعبه موجود آن کعبه ابراهیمی نیست بلکه کعبه ایست که یکی از خلفای اموی دوباره در ابعادی بسیار بزرگتر بنا نهاد و به روایتی نیز سنگ حجرالاسود در یکی از آن تخریب ها چندین قطعه گردیده و بکلی نابود شد. بنابراین طبیعی است که این حجرالاسود موجود هم پدیده ای بشری و اموی است.

۲۴۲- پس حسین تحقق کامل بسم الله الرحمن الرحیم بود به جمال و نیز ثابت کرد آنکه امام ندارد حداقل مسلمانی هم ندارد و بدون امام خانه کعبه هنوز هم خانه بت است ولی بت نفس. آری با خروج امام حسین از مراسم حج، خدای حسین هم بهمراه او خروج کرد و به کربلا رفت و نشان داد که حسین را خدایش کافیست.

۲۴۳- در واقعه کربلا بای بسم الله الرحمن الرحیم از آن جدا شد و لذا شاهدیم که رحمت از اعراب رفت و به مدت یک قرن مشغول قتل عام خودشان بودند مخصوصاً قتل عام کسانی که دعوی تشیع و پیروی از امام داشتند. پس از واقعه کربلا این یزید و امویان نبودند که رسوا شدند که آنها رسوا بودند و اصلاً ابائی نداشتند از رسوائی. بلکه جانماز آبکش ها بخصوص علویان مذبذب و مشرک بودند که رسوا شدند و به مدت حدود نیم قرن گروه گروه به هولناکترین وجهی با خاندانهای خود قتل عام شدند که بمراتب شقی تر از قتل عام کربلا بود.

۲۴۴- واقعه کربلا شناسنامه ابدی امامت است ولی متأسفانه این شناسنامه را در طول تاریخ موش جوید و ما شیعیان هنوز هم فاقد هویت هستیم و حسین را نمی شناسیم تا چه رسد به سائر امامان.

۲۴۵- آری اینک بهتر معنای امر به معروف امام در کربلا را درک می کنیم این معروف خود حسین بود خود امام بود در نقطه مقابل خانه کعبه که چند سال بعد تبدیل به رقاص خانه و میخانه و عشرتکده شد یعنی واقعه ای که هرگز در تاریخ سابقه نداشت. زیرا در این خانه دگر کسی نبود زیرا این خانه امامت بود و این خانه را نخستین امام تاریخ یعنی ابراهیم بر پا نمود. حق این خانه فقط امام است و امامت. و بیهوده نیست که بی امامان پس از زیارت این خانه کافرتر و دنیا پرست تر می شوند.

۲۴۶- وقتی «ب» از بسم الله بیفتد دیگر الله قابل دسترس نیست و رحمتش هم از میان می رود همانطور که پس از واقعه کربلا شد و چندین کربلای چند هزار نفری از مردان و زنان و کودکان مسلمان شیعه دروغین در زیر سمهای اسبهای اموی تکه پاره شدند و سپس بر این مسلخ میگساری کردند در اکثر شهرهای جهان اسلام از جمله کوفه و مدینه و بصره.

۲۴۷- وقایعی که پس از کربلا برای شیعیان رخ نمود هرگز مورد مطالعه قرار نگرفته و حتی ذکری از آن در میان نیست. درست است که مختار و ابومسلم نسل امویان را از روی زمین بر انداختند و قبل از آن کربلاهای بسیاری بر سر مسلمانان کذاب نازل شد که هریک از صد کربلا هولناکتر بود.

۲۴۸- کربلا ظهور جمال کمال بسم الله الرحمن الرحیم است حسین در مکه به قله قاف رحمان رسید و پس از خروج از مکه در کربلا جمال کمال «رحیم» گشت و مقصود خدایش را از خلقت جهان به ثمر رسانید و سفینه عشق شد زیرا کشتی نژادش را در دریای خون کربلا غرق کرد و کشتی نزادش را آشکار ساخت و بر ماسه های داغ کویر نینوا به جریان انداخت.

۲۴۹- آری اکثر این تحلیل ها و فلسفه های حسینی در طول تاریخ تا به امروز کمابیش درست است و بکلی غلط نیست ولی در قبال حق کبریایی موجود در این واقعه به مثابه حاشیه است که در مجموع برای انسان تحلیل گر و خردمند امروز مطلقاً قانع کننده نیست و چه بسا بر شکیات این واقعه می افزاید و گرنه بردن زنان و کودکان به این برهوت چه توجیهی دارد؟ چرا امام سجاد بیمار را که تنها وصی امامت بود به آن قتلگاه بردند؟ به خدا که مجموعه این فلسفه ها و تحلیل های رایج از نهضت حسینی هم همه با یکدیگر نه تنها توجیه کننده این نهضت نیست که اصل این واقعه را هم به چنان سوء ظن و شکی می کشاند که کفر حاصل از آن بس خطیر و ایمان سوز است. به همین دلیل است که تحلیل گران مؤمن تر نهایتاً کل این واقعه را به تفسیر عاشقانه و شاعرانه می کشانند بی آنکه حقیقت توحیدی این عشق باز گو شود و معرفتی هدایت بخش حاصل گردد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*